کلمات کلیدی

اعجاز آسان فهمی قرآن

جوان و غرور

جوان‌گرایی: تضمین نوآوری در پیشرفت کشور

راه جذب افراد از نگاه قرآن

جوانی که جوانی اش را فدای حسین کرد

اسلام در قرآن

پلی برای ارتباط با یک جوان!

برگزاری جشنواره جوان مجازی در فرهنگسرای امام(ره)

نزول مستمر قرآن بر مردم

عالم

باید عاقل شود تا بتواند از آیات الهی بهره ببرد

اصول کلی شناخت قرآن

«دحو الارض» در کلام آیت الله جوادی آملی

برابری قرآن با اهل بیت (علیهم‌السلام)

اذکار دینى و آموزش معارف آیة الله جوادی آملی (8)

حضرت آیت‌الله جوادی آملی:نزول قرآن قوس نزولی و صعودی دارد

سرّ مهم بودن جریان معاد

برای این است همه کارهای انسان وابسته به معاد است

غفلت- آیة الله جوادی آملی

استدلال قرآنی آیت الله جوادی آملی درباره عدم استجابت دعا

ابعاد مهجوریت قرآن کریم (2)

قرآن گوش دهید و درمان شوید!

نشست تبیین و هماهنگی دومین جشنواره طرح ملی ملکوت

قرآن در کلام مقام معظم رهبری

»» قرآن در کلام رهبری

وبلاگ نویسی

وبلاگ

بلاگ بیان

قرآن از قول خود قرآن

jqk quran 29در تمام 114 سورۀ قرآن کریم آیاتی دربارۀ عظمت قرآن این سرچشمۀ همۀ علوم و کتاب اخلاق و عرفان و فقه و قرآن آمده است که خیلی از آیات چند بار تکرار شده است و تکرار آیه نشانۀ اهمیت آن است اما برای رعایت اختصار در این بخش به همین چند آیه اکتفا می کنیم . 
  1- « ذلک االکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین » (بقره ،1) ؛ این کتابی است که شکی آن نیست و راهنمای متقین است .

  2- « و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتو بسورة من مثله وادعو شهداءکم من دون الله ان کنتم صادقین » (بقره ،23) ؛ و اگر دربارۀ کتابی که بر بندۀ خود فرستاره ایم شک دارید ، یک سوره مانند آن بیاورد و تمام گواهان خود را به غیر از خدا برای این کار دعوت کنید و اگر راست می گویید که قرآن کتاب آسمانی نیست . 
 3- « تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق و انک لمن المرسلین » (بقره ، 252) ؛ این آیات خداست که براستی برای تو می خوانیم و همانا تو البته از جملۀ پیامبران مرسل می باشی .
 4- « نزل علیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه و انزل التوراة و الانجیل * من قبل هدی للناس و انزل الفرقان » (آل عمران ، 3و4) ؛ خدایی که قرآن را به سوی تو براستی فرستاده که دلیل راستی کتب آسمانی پیش از او باشد و قبل از قرآن تورات و انجیل را فرستاد *. برای هدایت مردم و کتابی که به طور کامل جداکنندۀ حق از باطل است ( قرآن ) را فرستاد . 
 5- « هذا بیان للناس و هدی و موعظة للمتقین » (آل عمران ، 138)  ؛ این (کتاب خدا و آیات مذکور) حجت و بیانی است برای عموم مردم و راهنما و پند برای پرهیزکاران . 
 6- « افلا یتدبرون القرآن ولو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا » (نساء ، 82) ؛ آیا در قرآن (از روی فکر و تامل) نمی نگرند (که این کتاب بدون تردید از سوی خداست) و اگر از سوی غیر خدا بود در آن اختلاف بسیاری می یافتید . 
 7- « قد جاء کم من الله نور و کتاب مبین » (مائده ،15) ؛ همانا از جانب خدا نوری و کتابی روشن برای شما آمده است .
 8- « و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ » (انعام ،19) ؛ این قرآن بر من وحی شده تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها می رسد (پند و اندرز دهم) و (از مخالفت با فرمان خدا) بترسانم . 
 9- « و هذا کتاب انزلناه مبارک مصدق الذی بین یدیه » (انعام ،92) ؛ و این (قرآن) کتابی است که  ما فرستادیم پر برکت که آنچه را پیش از آن آمده است تصدیق می کند . 
10- « و هذا کتاب انزلناه مبارک فاتبعوه و اتقوا لعلکم ترحمون » (انعام ،155) ؛ و این کتابی است که ما آن را با برکت و خیر بسیارفرو فرستادیم پس از آن پیروی کنید و پرهیزکار باشید که رحمت و لطف الهی شامل حال شما گردد . 
11- « کتاب انزل الیک فلاتکن فی صدرک حرج منه لتنذر به و ذکری للمومنین » (اعراف ،2) ؛ (ای رسول ما) کتابی بزرگ برای تو نازل شد پس دلتنگ و رنجیده خاطر (از انکار مردم) مباش تا مردم را به آیات عذابش بترسانی و اهل ایمان را به بشارتش یادآور شوی . 
12- « هذا بصائرمن ربکم و هدی و رحمة لقوم یومنون » (اعراف ،203) ؛ این (آیات قرآن) مایۀ بصیرت است از جانب پروردگار شما و هدایت و رحمت است برای گروهی که ایمان می آورند .
13- « تنزیلا ممن خلق الارض و السماوات العی » (طه ،4) ؛ این کتاب (قرآن) فرستادۀ کسی است که زمین و آسمانهای بلند را آفرید . 
14- « و انک لتلقی القرآن من لدن حکیم علیم » (نمل ،6) ؛ (ای رسول ما) آیات قرآن عظیم از جانب خدای دانای حکیم به توسط وحی بر تو نازل می شود .
15- « بل هو آیات بینات فی صدور الذین اوتوا العلم » (عنکبوت ،49) ؛ بلکه این قرآن آیات روشن الهی است در لوح سینۀ آنان که نور خدا علم و دانش یافتند .
16- « ام یقولون افتراه قل فاتو بسورة مثله و ادعوا من استطعتم من دون الله ان کنتم صادقین » (یونس ،38) ؛ آیا کافران می گویند قرآن را به دروغ به خدا نسبت داده است (ای رسول ما) بگو اگر راست می گویید یک سوره همانند آن بیاورید و غیر از خدا هر کس را می توانید به یاری طلبید . 
17- « الر کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور باذن ربهم الی صراط العزیز الحمید » (ابراهیم ،1) ؛ این قرآن کتابی است که بر تو فرستادیم تا مردم را به امر خدا از ظلمات (جهل و کفر) بیرون آری (با علم و ایمان) یه عالم نور برسانی و به راه خدای مقتدر و ستوده صفات راهنمایی کنی .
18- « الر تلک آیات الکتاب المبین » (یوسف ،1) ؛ این است آیات کتاب الهی که حقایق را آشکار می سازد .
19- « الر تلک آیات الکتاب و قرآن مبین » (حجر ،1) ؛ الر (اسرار این حروف نزد خدا و رسول) ، الر (اسرار این حروف نزد خدا و رسول است) ، این است آبات کتاب خدا و قرآنی که حقایق را آشکار می کند .
20- « المر تلک آیات الکتاب و الذی انزل الیک من ربک الحق ولکن اکثر الناس لا یومنون » (رعد ،1) ؛ این است آیات کتاب خدا و قرآنی که به حق و راستی بر تو از جانب پروردگار نازل گردیده و لیکن اکثر مردم به آن ایمان نمی آورند .
21- « و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شیء و هدی و رحمة و بشری للمسلمین » (نحل ،89) ؛ و ما بر تو قرآن عظیم را فرستادیم تا حقیقت همه چیز را روشن کند و برای مسلمانان هدایت و رحمت و بشارت باشد . 
22- « ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم و یبشر المومنین الذین یعلمون الصالحات ان لهم اجرا کبیرا » (اسراء ،1) ؛ همانا این قرآن مردم را به استوارترین طریقه هدایت می کند و اهل ایمان را که نیکوکار باشند به اجر و ثواب عظیم بشارت می دهد .
23- « و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمومنین و لا تزید الظالمین الا خسارا » (اسراء ،82) ؛ و ما آنچه از قرآن فرستادیم شفای دل و رحمت الهی برای اهل ایمان است و (لیکن) کافران  را چیزی جز زیان نخواهد بود .
     24- « و قرانا فرقناه لتقراه علی الناس علی مکث و نزلناه تنریلا » (اسراء ،106) ؛ و قرآن که آن را به صورت آیات جدا فرو فرستادیم تا به تدریج و به آهستگی آن را برای مردم فرو خوانی . 
25- « انا نحن نزلنا علیک القرآن تنزیلا » (دهر، 23) ؛ ای رسول محققا ما این قرآن عظیم الشان را برای تو فرستادیم .
26- « و اذا قرات القرآن جعلنا بینک و بین الذین لا یومنون بالاخرة حجابا مستورا » (اسراء ،45) ؛ و چون تو قرآن تلاوت می کنی ما میان تو و آنها که ایمان ندارد پرده ای می افکنیم که آنها از فهم آن دور بمانند . 
27- « تنزیل من الرحمن الرحیم » (فصلت ،2) ؛ این قرآن تنزیل از جانب خدای بخشنده و مهربان است .
28- « کتاب فصلت آیاته قرآنا عربیا لقوم یعلمون » (فصلت ،3) ؛ قرآن کتابی است که آیات جامعش (حقایق و احکام الهی را) به زبان عربی فصیح برای دانشمندان مبین ساخته است . 
29- « ان الذین کفروا بالذکر لما جاءهم و انه لکتاب عزیز » (فصلت ،41) ؛ همانا آنانکه به این قرآن که برای هدایت آنان آمد کافر شدند (چقدر نادانند) در صورتی که این کتاب به حقیقت همان صاحب عزت (و معجز بزرگ) است .
30- « لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید » (فصلت ،42) ؛ و هرگز از پیش وپس (آینده و گذشته حوادث عالم) این کتاب حق باطل نشود (و تا قیامت حکومت و حکومتش باقی است) زیرا قرآن فرستادۀ خدای مقتدر حکیم و ستوده صفات است .
31- « لو انزلنا هذا القرآن علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیة الله » (حشر ،21) ؛ اگر این قرآن عظیم الشان را بر کوه نازل می کردیم مشاهده می کردی که کوه از ترس خدا خاشع و ذلیل و متلاشی می شد .
32- « و انه لذکر لک و لقومک و سوف تسئلون » (زخرف ،44) ؛ و بدان که بر قرآن برای تو و مومنان پندآموز و یادآور تمام خواسته های الهی است و در قیامت از شما نسبت به مسئولیتی که در برابر قرآن داشتید سوال می شود .
33- « ما فرطنا فی الکتاب من شی ء ثم الی ربهم یحشرون » (انعام ،38) ؛ ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می گردند .
34- « و ما کان هذا القرآن ان یفتری من دون الله ولکن تصدیق الذی بین یدیه و تفصیل الکتاب لا ریب فیه من رب العالمین » (یونس ،37) ؛ و این قرآن عظیم نه بدان پایه از فصاحت و جامعیت است که کسی جز به وحی خدا تواند یافت لیکن علاوه بر آنکه به معجزۀ بر حق بودن خود گواه است سایر کتابهای آسمانی دیگر را نیز تصدیق می کند و کتاب و احکام الهی را به تفصیل بیان می کند که بی هیچ شک نازل از جانب خدای عالم است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۷ ، ۱۷:۳۵
ندا حقانی شمامی





حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی:
«قرآن مهمترین وسیله و عامل وحدت، عزت و اقتدار امت اسلامی است»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۷ ، ۲۰:۱۴
ندا حقانی شمامی




تحقیق در مورد معجزات قرآن, معجزات قرآن در زندگی

آب دو دریای همسایه به دلیل وجود نیروی کشش سطحی ترکیب نمی شوند

 

جدایی دو دریا
اقیانوس شناسان به تازگی کشف کرده اند که وقتی دو دریا به هم می رسند با یک دیگر ترکیب نمی شوند آب دو دریای همسایه به دلیل وجود نیروی کشش سطحی ترکیب نمی شوند.

آب دریاهای مختلف غلظت های متفاوتی با هم دارند.و کشش سطحی ایجاد می کنند گویی که دیواره نازکی بین آن دو برپا شده است.

در اقیانوس اطلس جریان آب شیرینی وجود دارد که آن را گلف استیریم می نامند این جریان عظیم از سواحل آمریکای مرکزی حرکت می کند و سراسر اروپا را طی می کند و به سواحل اروپای شمالی می رسد.عرض این جریان 150 کیلومتر و عمقش حدود 800 متر و سرعتش 160 کیلومتر می باشد.و حرارت آن با آبهای اطرافش 10 تا 15 درجه تفاوت دارد و در آنجا هزاران کیلومتر آب وجود دارد که با آبهای اطراف خود مخلوط نمی شوند.و در آنها موجودات زنده هم زندگی می کنند.


این خاصیت در بسیاری از رودخانه ها از جمله رودخانه های کشور خودمان نیز وجود دارد.

همچنین در کشور مصر نیز هیئتی اکتشافی از دانشگاه مصر دریافتند که آبهای خلیج عقبه از نظر خواص شیمیایی و فیزیکی با آبهای دریای احمر تفاوت دارند و با آن مخلوط نمی شوند همچنین در جایی که دریای احمر به اقیانوس هند می رسد نیز این خاصیت وجود دارد.

این پدیده در دریاری مدیترانه و اقیانوس اطلس که در تنگه جبل الطارق به هم می رسد دیده می شود اما به دلایلی مانند دما میزان شوری و شیرینی از هم جدا می شوند.

تصویر مربوط به تنگه جبل الطارق است که 13 کیلومتر بین دریای مدیترانه و آتلانتیک مرز وجود دارد که از همدیگر جدا می شوند و از هم جدا نمی شوند.

در شهر توریستی اسکاگن در دانمارک در جایی که دریای بالتیک و شمالی به هم می پیوندند این پدیده دیده می شود.

تحقیق در مورد معجزات قرآن, معجزات قرآن در زندگی

اقیانوس شناسان به تازگی کشف کرده اند که وقتی دو دریا به هم می رسند با یکدیگر ترکیب نمی شوند

 
در سوره الرحمن آیات 19-20-21-22 به این موضوع اشاره شده است:
مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ (19) بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ (20)  فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ (21) یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ (22)
19. دو دریا را به گونه ای روان کرد که با هم برخورد کنند.20. اما میان آن دو حد فاصلی است که به هم تجاوز نمی کنند.21. پس کدامین نعمتهاى پروردگارتان را انکار مى‏کنید؟22. از آن دو، مروارید و مرجان خارج مى‏شود.

بیشترین دلیلی که باعث وقوع چنین پدیده ای می شود غلطت شوری و شیرینی دریاهاست که باعث جلوگیری از ترکیب آنها می شود در آیات دیگری از قرآن نیز بطور دقیق به این موضوع اشاره شده است:

 سوره مبارکه فرقان آیه 53:
« و هو الذی مَرَجَ البحرینِ هذا عَذبٌ فُراتٌ و هذا مِلحً اُجاجً وَ جَعَلَ بَینَهما بَرزَخا و حِجراً مَهجوراً»
 و اوست کسی که دو دریا را موج زنان به سوی هم روان کرد این یکی شیرین و آن یکی شور و تلخ است ومیان آندو حریمی استوار قرار داد.
 
سوره مبارکه فاطر آیه 12:
وَمَا یَسْتَوِی الْبَحْرَانِ هَذَا عَذْبٌ فُرَاتٌ سَائِغٌ شَرَابُهُ وَهَذَا مِلْحٌ أُجَاجٌ وَمِن کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْمًا طَرِیًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْیَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْکَ فِیهِ مَوَاخِرَ لِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ

 این دو دریا یکسان نیستند: یکی آبش شیرین و گواراست و یکی شور و تلخ، از هر دو گوشت تازه می خورید، و از آنها چیزهایی برای آرایش تن خویش بیرون می کشید و می بینی که کشتی ها برای یافتن روزی و غنیمت، آب را می شکافند و پیش می روند، باشد که سپاسگزار باشید.
 
سوره مبارکه نمل آیه 61:
اَمَّنْ جَعَلَ الْاَرْضَ قَرَارًا وَ جَعَلَ خِلالَهَا اَنْهَارًا وَ جَعَلَ لَهَا رَوَاسِیَ وَ جَعَلَ بَینَ الْبَحْرَیْنِ حَاجِزًا ءَاِلهٌ مَعَ اللهِ بَلْ اَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ ﴿61﴾

[آیا شریکانى که مى‏پندارند بهتر است‏] یا آن کس که زمین را قرارگاهى ساخت و در آن رودها پدید آورد و براى آن، کوه‏ها را [مانند لنگر] قرار داد، و میان دو دریا برزخى گذاشت؟ آیا معبودى با خداست؟ [نه،] بلکه بیشترشان نمى‏ دانند. 

معجزات قرآن,معجزات قرآن کریم,عکسهای معجزات قرآن

  معجزات قرآن,معجزات قرآن کریم,عکسهای معجزات قرآن

   معجزات قرآن,معجزات قرآن کریم,عکسهای معجزات قرآن

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ آذر ۹۷ ، ۱۹:۲۰
ندا حقانی شمامی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آذر ۹۷ ، ۱۳:۳۲
ندا حقانی شمامی


این که سخنان قرآن مانند حرفهای معمولی افراد بشر نیست وسراسر آن گواهی می دهد که از منبع غیبی سر چشمه گرفته است .در قرآن منافع هیچ گروهی در نظر گرفته نشده وهمه اش دعوت به پاکی وصداقت ودوری از تقلب ونیرنگ است جاذبه خاصی که افراد را بطرف خود می کشاند وحرفهای آن دلنشین ومطابق با طبع بشری است این که گذشت زمان آنرا منسوخ ننموده ومحتوای آن همواره تازگی دارد ,هماهنگی وانسجام مطالب آن,اسلوب ویژه که نه شعر است نه نثر ,الفاظ کوتاه وعمق معانی که در طول قرنها دانشمندان را مجذوب خود نموده وتفسیر های متعدد نتوانسته همه ابعاد آنرا روشن کند وگذشت زمان ابعاد جدیدتری را آشکار می کند همه این مسائل نشان می دهد قرآن کریم ساخته وپرداخته فکر بشر نیست.


قران

پرسش شما در حقیقت به حجّیت صدورى قرآن باز مى‏گردد؛ یعنى، این که قرآن سند الهى و حجت خدا بر انسان بوده است مساله را از طریق اعجاز پی می گیریم و سپس به خرده پرسش های مطرح شده خواهیم پرداخت:
قرآن از جهاتى گوناگون، اعجاز دارد و معجزه‏اى جاوید و زنده است؛ یعنى، در همه زمان‏ها، دیگران از آوردن مثل آن عاجز و ناتوانند. از این رو قرآن تمام اندیشمندان و فرزانگان بشرى را، به تحدى و چالش فراخوانده است. بعضى از جنبه‏هاى اعجاز قرآن عبارت است از:

اعجاز ادبى و موسیقیایى‏

قرآن از جهت اعجاز ادبى، برجسته‏ترین ادیبان عرب را شگفت‏زده ساخته است تا آنجا که سرسخت‏ترین دشمنان پیامبرصلى الله علیه وآله (مانند ولید)، بر فرابشرى بودن اسلوب زیبا، ترکیب بدیع و آهنگ بى‏نظیر آن اعتراف کرده‏اند.
پروفسور دورمان Marry Gaylord Dorman. آمریکایى مى‏نویسد: «قرآن لفظ به لفظ به وسیله جبرئیل، بر حضرت محمدصلى الله علیه وآله وسلم وحى شده و هر یک از الفاظ آن کامل و تمام است. قرآن معجزه‏اى جاوید و شاهد بر صدق ادعاى محمد رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم است. قسمتى از جنبه اعجاز آن، مربوط به سبک و اسلوب انشاى آن است و این سبک و اسلوب، به قدرى کامل و عظیم و با شکوه است که نه انسان و نه پریان، نمى‏توانند کوچک‏ترین سوره‏اى نظیر آن را بیاورند»نیک بین، نصراللَّه، اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب، (دورود، سیمان وفارسیت، بى‏تا)، ص 48 ؛ به نقل از اسلام و غرب، ص 106..
پروفسور ا.گیوم‏A. Guillauome. مى‏گوید: «قرآن با آهنگ زیباى مخصوص، داراى موسیقى دلنوازى است که گوش را مى‏نوازد. عده کثیرى از مسیحیان عرب زبان، سبک قرآن را ستوده‏اند. از میان شرق شناسان کسانى که به زبان و ادبیات عرب آشنایى دارند، فصاحت و لطف و ظرافت شیوه قرآن را مى‏ستایند. زمانى که قرآن را تلاوت کنند، جذابیت خاص آن، بى‏اختیار شنونده را به سوى خود مى‏کشد و این حلاوت و موسیقى دلنشین بود که فریاد سرزنش کنندگان را خاموش کرد و به کالبد شریعت پیامبر اسلام، روح دمید و آن را غیرقابل تقلید گردانید. در پهنه نظم، نثر و ادبیات پردامنه عرب، کتابى به فصاحت، بلاغت، بلندپایگى و پرمایگى قرآن نمى‏شناسیم و اثرى نیست که بتوان آن را با قرآن مقایسه کرد. تأثیر عمیق آیات قرآن بر عرب و غیر عرب، آن چنان است که عنان اختیار از کف مى‏دهند»
The Quran Interpreted, A. J. Arberry, New York. 4791, v.2.p.01.
(ق:) بى‏آزار شیرازى، عبدالکریم، ترجمه تصویر و تفسیرى آهنگین سوره فاتحه و توحید، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ دوم 1374).
نولدکه آلمانى در کتاب تاریخ قرآن مى‏نویسد: «کلمات قرآن آن چنان خوب و به هم پیوسته است که شنیدنش، با آن هماهنگى و روانى، گویى نغمه فرشتگان است؛ مؤمنان را به شور مى‏آورد و قلب آنان را مالامال از وجد و شعف مى‏گرداند».VGeschichte Des Quran. Neeldke. p.65. بارتلمى سنت هیلر دانشمند فرانسوى نیز در کتاب محمد و قرآن مى‏نویسد: «قرآن کتابى است بى‏همتا که زیبایى ظاهرى و عظمت معنوى آن برابر است. استحکام الفاظ، انسجام کلمات و تازگى افکار در سبک نو ظهور آن، چنان جلوه‏گر است که پیش از آنکه خردها تسخیر معانى آن گردند، دل‏ها تسلیم آن مى‏شوند. در میان پیامبران هیچ کس، مانند پیامبر اسلام نتوانسته است این همه نفوذ کلام داشته باشد.
قرآن با سبک خاص خود، هم سرود مذهبى است و هم نیایش الهى؛ هم شریعت و قوانین سیاسى و حقوقى است و هم نوید بخش و هشدار دهنده؛ هم پندآموز است و هم راهنما و هدایت کننده به راه راست و هم بیان کننده قصه، داستان و حِکَم و امثال. و بالاخره قرآن زیباترین اثر به زبان عربى است که در میان کتاب‏هاى مذاهب جهان نظیر ندارد.
به اعتراف مسیحیان عرب زبان این کتاب شریف، تأثیر شگرفى در دل و جان شنوندگان دارد»Mohomet et Le Quran, Hilaire, B.Saint, Paris, 5681 P.721.جهت آگاهى بیشتر در این زمینه نگا:
الف. صادق رافعى، مصطفى، اعجاز قرآن، (تهران: بنیاد قرآن، 1361)؛
ب. قطب، سید، التصویر الفنى فى القرآن؛
پ. بى‏آزار شیرازى، عبدالکریم، ترجمه تصویر و تفسیرى آهنگین سوره فاتحه و توحید، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ دوم، 1374).

2. اعجاز علمى‏

رازهاى علمى نهفته در قرآن، اقیانوس بى‏کرانى از دانش‏هاى کیهان شناختى، انسان شناختى، تاریخ، نجوم و ... است که دانشمندان شرق و غرب را به تحقیقات زیادى واداشته و آنان را سخت به حیرت افکنده است.
در اینجا به نمونه‏هاى چندى از آیات و موضوعات علمى ذکر شده اشاره مى‏شود:
1. ترکیب خاص نباتات (آیه 19، سوره حجر)؛
2. تلقیح نباتات (آیه 22، همین سوره)؛
3. قانون زوجیت و تعمیم آن به عالم نباتات (آیه 3، سوره رعد)؛
4. حرکت وضعى و انتقالى زمین (آیه 53، سوره طه)؛
5. وجود یک قاره دیگر غیر از قاره‏هاى شناخته شده آن روز (آیه 17، سوره رحمن)؛
6. اصل کروى بودن زمین (آیه 40، سوره معارج)؛
7. ارتباط بین پدیده‏هاى جوى (آیه 164، سوره بقره و آیه 5 سوره جاثیه).
در عین حال با توجه به اینکه قرآن، کتابى انسان‏ساز و هدایتگر است، تنها ممکن است در موارد خاصى به مسائل علمى اشاره کند. این اشارات جزئى، منبع الهام براى دانشمندان است. گذشته از آن، قرآن همیشه مردم را به سیر در روى زمین و مطالعه پدیده‏هاى جوى، فرا خوانده و بنا بر پاره‏اى از تفاسیر، امکان صعود به کرات دیگر را خبر داده است.
در این زمینه کتاب‏ها و مقاله‏هاى بسیارى از سوى دانشمندان، در رشته‏هاى مختلف علوم به نگارش درآمده و همه از عظمت قرآن و تطبیق آیات آن، با جدیدترین رهیافت‏هاى دانش بشرى سخن گفته‏اند.نگا:
الف. طباطبایى، سید محمد حسین، اعجاز قرآن؛
ب. آیةاللَّه مکارم شیرازى، ناصر، قرآن و آخرین پیامبر؛
ج. المکى العاملى، حسن محمد، الالهیات على هدى الکتاب والسنة والعقل، محاضرات استاد جعفر سبحانى، (قم: امام صادق‏علیه السلام، 1417)، ج 3، ص 418؛
د. آیةاللَّه خویى، سید ابوالقاسم، ترجمه البیان، ج 1، ص 117. «موریس بوکاى» ( BucailleMaurice) در کتاب مقایسه‏اى میان تورات، انجیل، قرآن و علم مى‏گوید: «چگونه مى‏توان از تطبیق قرآن با جدیدترین فرآورده‏هاى علمى بشر، در شگفتى فرو نرفت و آن را اعجاز به حساب نیاورد!؟».بوکاى، موریس، مقایسه‏اى میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه: مهندس ذبیح اللَّه دبیر، (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ دوم، 1364).
او ضمن مقایسه آموزه‏هاى علمى قرآن، با تناقضات عهدین و دانش‏هاى رایج زمان نزول قرآن، مى‏گوید: «نظر به وضع معلومات در عصر محمدصلى الله علیه وآله، نمى‏توان انگاشت که بسیارى از مطالب قرآنى - که جنبه علمى دارد - مصنوع بشرى بوده باشد. به همین جهت کاملاً به حق است که نه تنها قرآن را باید به عنوان یک وحى تلقى کرد؛ بلکه به علت تضمین اصالتى که عرضه مى‏دارد ... به وحى قرآنى مقام کاملاً متمایزى مى‏دهد».همان، ص 338.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۷ ، ۱۸:۳۹
ندا حقانی شمامی
حضرت آیت الله جوادی آملی: برخی علوم مقدمه تفسیر قرآن کریم است/قرآن سلطان تمام صحف می باشد
حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی، قرآن را سلطان همه صحف دانسته و تاکید کرد: قرآن می‌تواند جهان را اداره کند و باید آن را را از زبان اهل‌بیت(ع)به جهانیان معرفی کنیم.

به گزارش شفقنا(پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه) به نقل از مرکز خبر حوزه، شب گذشته در هفتمین همایش اساتید سطوح عالی تفسیر قرآن کریم حوزه علمیه قم که در مدرسه علمیه آیت‌الله العظمی گلپایگانی(ره) در قم برگزار شد، تفسیر قرآن کریم را مهم‌ترین علم در جهان دانستند.

وی با بیان این که تفسیر قرآن کریم مقدم بر همه علوم است، گفت: برخی علوم مقدمه تفسیر قرآن کریم است؛ بنابراین تفسیر مرجع همه علوم است و هر علمی که از قرآن گرفته شده باشد، کامل است.

مفسر برجسته قرآن کریم با اشاره به این که  قرآن میزان و روایات موزون است، ادامه داد: بر اساس برخی روایات پیامبر(ص) درباره جعل سخنان ایشان هشدار داده و فرمودند "سخنان ما را به قرآن عرضه کنید، اگر تأیید کرد، سخن ماست، درغیر این صورت، سخن از ما نیست".

این مرجع تقلید افزود: زمانی که قرآن میزان باشد، نخستین علم و مقدم بر همه علوم می‌شود، گرچه برخی علوم مقدمه‌ای برای تفسیر قرآن کریم می‌باشد.

آیت‌الله جوادی آملی با بیان این که خداوند نخستین مفسر قرآن کریم است، ابراز داشتند: البته باید بدانیم که خداوند لفظ و مفهوم را تفسیر نکرده است،‌ بلکه حقیقت، مصداق و نظام هستی را تفسیر کرده است و خود حضرتش، انبیا(علیهم‌السلام) وگذشته و حال را برای ما تبیین کرده است.

وی در ادامه قرآن را سلطان همه صحف دانسته و گفت: قرآن، سلطان همه صحف است؛ چون اگر قرآن نبود، هیچ علمی در جهان نمی‌ماند، چون با پیشرفت علم، کتاب‌های انجیل، تورات و ... پاسخ‌گوی سئوالات و نیازهای مردم نبودند؛ بنابراین ‌قرآن تعالیم کتب آسمانی گذشته را احیا ساخت.

این مرجع تقلید با بیان این که در قرن اول بعد از رحلت نبی اکرم(ص)، تعالیم قرآن و اسلام در دست غیر امام علی(ع) و اولاد ایشان بود، گفت:‌ ماتمی که بر ما پیروان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) واردشده این است که معارف قرآن و اسلام از سوی غیر معصوم ارائه می‌شد؛ در حالی که حضرت علی(علیه‌السلام) و فرزندانشان در خانه نشسته بودند.

وی با تأکید بر این که حداقل باید کاستی‌های به وجود آمده در آن یک قرن را جبران کنیم، خطاب به اساتید تفسیر تاکید کرد: شما باید قد علم کنید و قرآن را از زبان اهل‌بیت(علیهم‌السلام)به جهانیان معرفی کنید؛ باید بدانید که چشم حوزه به شماست و شما چراغ‌های حوزه هستید.

آیت آلله جوادی آملی با بیان این که در تفاسیر اهل سنت، اعجاز قرآن در سطح فصاحت و بلاغت آورده شده است، تصریح کرد: با ادبیات و فصاحت که نمی‌توان مشکلی را حل کرد؛ قرآنی که همه جن و انس را به مبارزه می‌طلبد، نباید تنها در عرصه ادبیات، فصاحت و بلاغت مورد توجه قرار گیرد.

وی در ادامه با تأکید بر این که علم و دین باید در کنار هم در جهان عرضه شود، گفت: اگر علم باشد ولی خبری از دین نباشد، جنگ‌های جهانی اول و دوم که بیش از 70 میلیون نفر کشته داشت،‌ شکل می‌گیرد و اگر دین باشد، ولی عقل نباشد، مراسم گالیله‌سوزی از سوی کلیسا  به راه می‌‌افتد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۸ اسفند ۹۶ ، ۲۰:۳۱
ندا حقانی شمامی


دکتر سید احمد میریان، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری در یادداشتی درباره مهجوریت قرآن کریم تأکید کرد: مهجوریت اهل بیت(ع) یقینا منجر به مهجوریت قرآن می شود.

به گزارش خبرنگار مهر، دکتر سید احمد میریان، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری یادداشتی در مورد مهجوریت قرآن نوشته است که اکنون از نظر شما می گذرد؛

تلاش برای رفع مهجوریت قرآن امری ضروری است، لیکن جهت نیل به این هدف مقدس، ابتدا باید عوامل مهجوریت در میان مسلمانان مورد بررسی قرار گیرد. در این مقال به جهت رعایت اختصار به مهمترین علل و عوامل مهجوریت قرآن کریم اشاره می شود.

الف ـ تلاوت قرآن به قصد ثواب

یکی از مهمترین علل و عوامل مهجوریت قرآن کریم، بسنده نمودن به تلاوت قرآن کریم به قصد ثواب است. رسول اکرم(ص) در راستای همین خصوصیت فرموده اند: «رب تال القرآن و القرآن یلعنه» (مجلسی، ۱۴۰۳ ق، ج ۹۲، ص ۱۸۴) زیرا این دسته از قاریان کلام الهی آداب و شرایط ظاهری و باطنی تلاوت صحیح قرآن کریم را رعایت و یا احراز نکرده اند و با قلوب قفل شده به شراغ قرآن می‌روند. از این روست که خداوند می فرماید: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»(محمد/۲۴) مهمترین آفت عبادت، عادت است و همین ویژگی موجب می شود که عبادت بدون توجه قلبی انجام گرفته و به لقلقه زبان مبدل گردد.

ب ـ عدم شناخت به نقش قرآن در زندگی

قرآن کریم به عنوان آخرین و کامل‌ترین کتاب آسمانی که داعیه هدایت انسان‌ها را دارد، از چنان جامعیتی برخوردار است که معارف و آموزه های آن جاودانه و منطبق بر همه زمانها و مکانهاست. امام باقر(ع) در این زمینه می فرمایند: اگر این گونه باشد که وقتی آیه ای درباره قومی نازل شد، پس از مرگ آن قوم، آیه نیز بمیرد، چیزی از قرآن باقی نمی ماند، ولی قرآن کریم تا آسمان و زمین هست، جاری است.»(عیاشی، ۱۳۸۰ق، ج ۱، ص ۱۱) مع‌الاسف بعضی از احکام فردی و توصیه‌هایی اخلاقی است که طرفدارانش را به یک سلسله دستورات اخلاقی، عبادی و فردی دعوت نموده است، غافل از اینکه این کتاب مقدس، در زمینه های گوناگون از جمله مسائل تربیتی، جامعه شناسی، فقهی، اقتصادی، اخلاقی، سیاسی و ... ایده های نو جذاب و در عین حال کاربردی را به پیروان خود ارائه نموده است، لذا محدودنگری به قرآن موجب می شود که آیات نورانی قرآن در فضای کوچک و محصور محبوس شده و چشم اندازی دیگری نداشته باشد.

ج ـ تلاش برای جدا کردن اهل بیت(ع) از قرآن

متأسفانه برخی با این استدلال که قرآن به زبان عربی فصیح نازل گشته و قابل فهم است، پس عقل ما برای فهم آن کافی است و نیازی به روایات اهل بیت(ع) نداریم، سعی در مهجوریت اهل بیت(ع) نمودند. این در حالی است که قرآن و اهل بیت(ع) عصاره و تداوم بخش رسالت می باشند و با آیات قرآن از جمله آیه «وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ»(نحل/۴۴) و نیز از احادیث پیامبر(ص) از جمله حدیث ثقلین، اهل بیت(ع) به عنوان قرآن ناطق و مبین احکام و معارف کتب الهی، رابطه غیرقابل انفکاکی با قرآن کریم دارند. از این رو مهجوریت اهل بیت(ع) یقینا منجر به مهجوریت قرآن می شود همان طور که در زیارت امام حسین(ع) در دعای عرفه می خوانیم «و أصبح کتاب الله بفقدک مهجورا». بدیهی است اعراض از اهل بیت(ع) که مفسران حقیقی قرآن محسوب می شوند، موجب بزرگترین شکاف در میان مسلمانان شده و دوری از دستورات قرآن و متروک شدن بسیاری از معارف قرآنی را به دنبال خواهد داشت.

به جرأت می توان گفت که ریشه تاریخی تفکر جداسازی قرآن و اهل بیت(ع) شعار «حسبنا کتاب الله» است که از عصر رسول خدا(ص) شروع شده و بر جدایی قرآن و اهل بیت(ع) اصرار می ورزد. این دیدگاه قبل از آنکه نظریه‌ای علمی باشد، نظریه ای سیاسی است.(رضایی اصفهانی، ۱۳۸۷، ش، ج ۲، ص ۹۸)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۶ ، ۲۱:۳۵
ندا حقانی شمامی


قرآن را بر دیگر سخنان رفعتی است که در وصف نمی‎گنجد و آنها را قیاس با قرآن نتوان نمود همچنان که نه مخلوق را با خلق می‎توان سنجید و نه افعال آنان را با فعل خدا می‎توان مقایسه کرد:

قران

«فَضْلُ الْقُرآنِ عَلی سائِر الکَلام کَفَضْل اللهِ عَلی خَلْقِهِ».[1]

«اِنَّ کَلامَ الباری سُبحانَهُ لایَشْبَهُ کَلامَ الخَلْقِ کَما لایَشْبَهُ أفعالُهُ أفعالَهُم»[2]

مگر نه اینکه قرآن تجلّیِ خاصِ خداوند سبحان می‎باشد بی‎آنکه به چشم بصر بتوان مشاهده کرد، و به چشم بصیرت به کُنهِ ذاتش پی برد:

«فَتَجَلّی لَهُم سُبْحانَهُ فی کِتابِهِ مِنْ غَیْرِ اِنْ یَکُونُوا رَأوْهُ بِما أراهُم مِنْ قُدْرَتِهِ».[3]

تجلّی اعظمی که ملموس‎ترین و مشهودترین شهود و حضور را جلوه‎گر است:

«اللّهُمَّ اِنّی أسئلُکَ بِالتَّجلّیِ الأعْظَمِ فی هذِهِ اللَّیْلَةِ مِنْ الْشَهْرِ المُعَظَّمِ».[4]

از این رو، آنکه شوق دیدار معشوق بسر می‎پروراند و در هوایِ وصالش، شب را به صبح می‎رساند و از درد هجران و لذتِ حضور به سجده در آمده، مُهر از رازِ دل برگرفته، عقده‎ها را گشوده، در خلوتِ انسِ محبوب به نجوا در آمده است و گریان و نالان درمانِ درد می‎جوید و سکونت در جوارش را مسئلت می‎نماید.[5]

امام علی(ع):

فریادگری در روز قیامت ندا می‎کند: «بهوش باشید هر کِشتکاری در کِشته خود و عاقبت عملش گرفتار است مگر کشتکاران قرآن(اهل تدبر در قرآن)

و آنکه در بازار پرغوغای زندگی، بهشت برین را بر متاع فانی ترجیح داده، چشمِ امید به نعمت ابدی دوخته است.

و آنکه از خوفِ غضبِ الهی، از لذتِ حرام، دست شسته، به انتظار عفو و مغفرت الهی نشسته است،[6] همه و همه باید بسوی قرآن شتاب گیرند تا بقدرِ توان از سفرة گسترده الهی بهره‎مند گشته، مطلوبِ خویش را بدست آورند:

«اَلا مَنِ اشْتاقَ اِلی اللهِ فَلیَسْتَمِعْ کَلامَ اللهِ».[7] (ص)

(آگاه باشید هر که شوقِ دیدار خدا دارد پس به سخن خدا (قرآن) گوش فرا دهد).

«اذا أحَبَّ أحَدُکُم اَنْ یُحدِّثَ رَبَّه فَلْیَقرءِ القُرآنَ».[8] (ص)

(هرگاه یکی از شما عشق و علاقه داشت که با پروردگارش سخن تازه کند پس قرآن بخواند).

«القرآنُ مَأدُبَةُ اللهِ فَتَعَلَّمُوا مِنْ مَأدُبَتِهِ مَا اسْتَطَعْتُمْ».[9]

(قرآن سفره گسترده الهی است پس به تعلیم از سفره گسترده‎اش بقدر توان برگیرید).

به پیام ملکوتی قرآن ناطق، علی ـ علیه السّلام ـ ، گوش فرا دهیم که چه زیبا از عظمت قرآن و ضرورت انس و تدبر در آن، سخن می‎گوید:

«وَ أعلَمُوا أنَّ هذا الْقُرآنَ هُو النّاصِحُ لا یَغشُّ وَ الْهادِی الْذّی لا یُضِّلُ وَ الْمُحدِّثُ الْذی لا یَکْذِبُ وَ ما جالَسَ هذا الْقُرآنَ أحَدَ الّا قامَ عَنْهُ بِزیادَةٍ اَو نُقصانٍ؛ زیادَةٍ فی هُدیً اَوْ نُقْصانٍ فی عَمیً».

(آگاه باشید که این قرآن یگانه خیرخواهی است که تقلب و خیانت نمی‎کند و هدایتگری است که گمراه نمی‎نماید و سخنگویی است که دروغ نمی‎گوید، هیچ کس هم نشین با این قرآن نگشت مگر اینکه از کنار قرآن با افزایشی و یا کاهشی برخاست، افزایشی در هدایت و یا کاهشی از کوری و ضلالت).

«وَ اعْلَمُوا أنَّه عَلی أحَدٍ بَعْدَ الْقُرآنِ مِنْ فاقَةٍ، وَ لا لأحَدٍ قَبْلَ الْقُرآنِ مِنْ غِنیً، فَاستَشْفُوا مِنْ أدْوائِکُمْ، وَ استَعینُوا بِهِ عَلی لأوائِکُم فَإِنَّ فیه شِفاءً مِنْ أکْبَرِ الداءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ الْنِفاقُ وَ الْغَیُّ وَ الْضَلال.

فَاسألُوا اللهَ بِه وَ تَوجَّهُوا إِلیه بِحُبِّهِ، وَ لا تَسْألُوا بِهِ، إنَّهُ ما تَوجَّهَ الْعِبادُ إِلیَ اللهِ بِمِثْلِهِ».

(و آگاه باشید که برکسی از پسِ قرآن فقری نخواهد بود و نه برای کسی قبل از قرآن غنایی حاصل است پس به جهت دردهایتان، از قرآن بهبودی طلب نمایید و بواسطة قرآن بر سختیها یاری جویید، چرا که در آن شفایی است از بزرگترین دردها، و آن کفر است و نفاق و تباهی است و ضلالت، پس بواسطة قرآن ازخدا درخواست کنید و با عشق به قرآن بسویش روی آورید و با آن از خلقش چیزی نخواهید چرا که بندگان (تاکنون) با چیزی همانند قرآن بسوی خدا روی نیاورده‎اند).

وَاعْلَمُوا أنَّه شافِعٌ مُشَفَّعٌ، و قائِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ أنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرآنُ یَومَ القیامَةِ شُفِّعُ فیه، وَ مَنْ محَلَ بِهِ الْقُرآنُ یَوْمَ الْقِیامَةِ صُدِّقَ عَلَیه، فإنَّه یُنادی مُنادٍ یَوْمَ الْقِیامَةِ: «ألا کُلُّ حارِثٍ مُبْتَلیً فی حَرْثِهِ وَ عاقِبَةِ عَمَلِه غَیْرَ حَرَثَةِ الْقُرآنِ».

(و آگاه باشید که او شفاعتگری است مورد قبول و گوینده‎ای است مورد تصدیق، و بی‎شک هر که را قرآن در روز قیامت شفاعت کند بی‎درنگ پذیرفته خواهد شد و از هر که قرآن شکایتی نماید بلافاصله تأیید خواهد گشت چرا که فریادگری در روز قیامت ندا می‎کند: «بهوش باشید هر کِشتکاری در کِشته خود و عاقبت عملش گرفتار است مگر کشتکاران قرآن(اهل تدبر در قرآن)»).

«فَکُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أتْباعِهِ وَ استَدِلُّوهُ عَلی رَبِّکُم وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلی أنْفُسِکُمْ وَ اتَّهِمُوا عَلَیْه آرائکُمْ وَ اسْتَغِشُّوا فیهِ أهْواءَکُم».[10]

(پس از کشتکاران و پیروان قرآن باشید و از آن بسوی پروردگارتان رهنمایی طلب کنید و از آن بر جانتان خیرخواهی جویید و در برابر نظراتتان را متّهم نمایید و در حوزة قرآن امیالتان را خیانتکار تلقی کنید).

رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در خطبه‎ای جامع، حقیقت دنیا و جایگاه قرآن و شأن و مقامش را بیان می‎کند:

«أیُّها الناسُ إنَّکُم فی دارِ هُدْنَةٍ وَ أنْتُم عَلی ظَهْر سَفرٍ وَ الْسَّیْرُ بِکُم سَریعٌ وَ قَدْ رَأیْتُم اللَّیْلَ وَ الْنَهارَ و الْشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ یُبْلیانِ‌ کُلَّ جَدیدٍ و یُقَّرِبانِ کُلَّ بَعیدٍ و یَأتیانِ بِکُلِّ مَوْعُودٍ فَأعِدُّوا الجَهازَ لِبُعْدِ الْمَجاز.

قالَ: فَقامَ مِقْدادُ بْنُ الْأسْوَدَ فَقالَ یا رَسُولَ اللهِ، وَ ما دارُ الْهُدْنَة؟

فَقالَ: دارُ بَلاغٍ وَ انقِطاعٍ، فَإِذَا التَبَسَتَ عَلَیْکُمْ الْفِتَنُ کَقِطَعِ الْلَّیَلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرآنِ فَإنَّهُ شافِعٌ مُشَفَّع‏ٌ و ما حِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ مَنْ جَعَلَهُ أمامَهُ قادهُ إِلَی الْجَنَّةِ وَ جَعَلَهُ خَلْفَهُ ساقَهُ إِلَی الْنارِ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَیْسَ بِالْهَزْلِ، وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظاهِرُهُ حُکْمٌ وَ باطِنِهُ عِلْمٌ، ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنهُ عمیقٌ، لَه تخُومٌ وَ عَلی تُخُومِهِ تُخُومٌ، لا تُحْصی عَجائِبُهُ وَ لا تُبْلی غَرائِبُهُ، فیهِ مَصابیحُ الْهُدی وَ مَنارُ الْحِکْمَةِ وَ دَلیلٌ علی الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ الْصِّفَةَ فَلْیُجْلِ جالٍ بَصَرَهُ وَ لْیُبْلِغِ الْصِّفَةَ نَظَرهُ، یَنْجُ مِنْ عَطَبٍ وَ یَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ فَإنَّ الْتّفکُرَ حَیاةُ قَلْبِ الْبَصیرِ، کَما یَمْشِی الْمُسْتَنیرُ فی الْظُلُماتِ بِالْنُورِ، فَعَلَیْکُم بِحُسْنِ الْتَّخَلُّصِ وَ قِلَّةِ الْتَّرَبُّصِ».[11]

(ای مردم شما در خانة صلح و آرامش بسر می‎برید در حالیکه بر پشت مرکب سفر قرار گرفته‎اید و حرکت دادن شما با سرعت انجام می‎پذیرد و بی‎شک شب و روز و خورشید و ماه را دیده‎اید که هر تازه‎ای را کهنه و هر دوری را نزدیک و هر موعودی را محقق می‎گردانند؛ پس وسایل سفر را جهتِ دوری مسیر گذر مهیّا سازید.

پس مقداد بن أسود برخاست و گفت: ای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ خانه صلح و آرامش (دارهدنة) چیست؟

فرمودند: خانة کسب توشه برای رسیدن به مقصد و منقطع شدن از دنیاست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۲۳:۱۸
ندا حقانی شمامی



 پدیدآورنده: آیة اللّه جوادی آملی

نقش وحی در شکوفایی جوامع انسانی

تکامل تدریجی جامعه در سایه عنایت مکتب‏های الهی و به ویژه اسلام به جامعه پیدا شده است البته نموّ آماری در اثر توالد در افراد بشر امری طبیعی است، چنان چه در حیوانات نیز چنین هست ولی حرکت‏های کیفی آنان یکسان نیست. زیرا افراد جامعه گاهی در مسیر کیفی خود به مرحله‏ای می‏رسند که فخرشان به غارتگری است. از باب مثال قبایل عرب جاهلی در بازار عکاظ با طرح میزان غارت خود یا نیاکان خویش فخر و مباهات می‏کردند و آن چه در قیصرهای روم، کسراهای ایران، خاقان‏های چین و فرعون‏های مصر وجود داشت از همین قبیل بود. یعنی رشد کیفی آنان بر اساس «قد افلح الیوم من استعلی»(۱) آن که امروز برتری و غلبه یابد او پیروز است، با شکل‏های گوناگون تحقق پیدا کرده بود. عرب جاهلی زمانی برای پسر خود زن می‏گرفت و او را لایق تشکیل خانواده می‏دانست و اقدام به انتخاب همسر برای او می‏کرد که او بتواند قافله‏ای را غارت کند تا از این راه ارتزاق نماید و یا در تهاجم‏های ابتدایی خون بیگناهی را بریزد و از این جهت یک نامور جنگی گردد.

اما پیامبر اسلام وقتی در بین آنان به رسالت مبعوث شد و با عطر وحی آن جامعه را متحول کرد اخوت و برادری، عدالت و آزادی و ارزش‏های معنوی و انسانی، ایثار و گذشت بر آن حاکم شد.

با توجه به این نکته است که می‏توان گفت: جامعه بشری همانگونه که در مسائل فردی به غذا و پوشاک و مسکن نیاز دارد و این نیاز طبیعی اوست، در مسائل جمعی نیز به تغذیه و پوشش و اسکان نیازمند است اما در عین حال در مسائل جمعی نیازمند راهنمایی است که او را هدایت کند تا چه کاری را انجام دهد و چه کاری را انجام ندهد، چه اموری برای او خوب است و چه چیزهایی برای او بد است گرچه نیاز انسان به زندگی اجتماعی او است اما چگونه زیستن او منوط به وحی الهی است.

خواجه نصیر طوسی (ره) می‏فرماید: منکران خدا و پیامبر زندگی جمعی دارند لیکن در تأمین اجتماع برین و زندگی مقبول محتاج به هدایت آسمانی‏اند و به عبارت دیگر: انسان‏ها می‏توانند زندگی مادی خود را شکل دهند و با قرارداد زندگی کنند اما زندگی سعادتمندانه واقعی که در پرتو آن سعادت ابدی و جاودانه نیز تأمین باشد نیازمند به هدایت انبیاء الهی است.(۲) و به عبارت دیگر چنانکه انسان در زندگی فردی نیازمند به غذاست اما علم تغذیه و پزشکی و شعب وابسته به آن‏ها وی را به کیفیت تغذیه راهنمایی می‏کنند تا برای زنده ماندن چه غذاهایی را و به چه مقدار بخورند درمسائل اجتماعی نیز چگونه زیستن انسان نیازمند به راهنما است.

شیخ بهایی در کشکول نکته ظریفی را نقل می‏کند وی می‏گوید: «از حکیمی پرسیدند: چرا کم غذا می‏خورید؟ او در پاسخ گفت: گروهی زنده‏اند تا غذا بخورند ولی من می‏خورم تا زنده بمانم و برای زنده ماندن همین مقدار کافی است و زائد بر آن را باید حمل کنم ولی اگر به مقدار لازم بخورم او مرا حمل می‏کند.» معنای این سخن آن است که آدمیان در مقدار غذا، کیفیت آن، چگونه خوردن آن به تعلیم و راهنمایی نیازمند است.

راه رشد جامعه از دیدگاه قرآن

قرآن کریم در زمینه رشد تدریجی جامعه از نظر کمی و کیفی مشتمل بر آیاتی است که مضامین آن آیات هم عهده‏دار و متمم تأمین نموّ تدریجی جامعه و هم مقدمه و سرپلی برای عنایت اسلام به مسائل اجتماعی است.

قرآن می‏گوید: بشر اولی با هم زندگی می‏کردند. پس از آن که در میان آنان اختلاف ظهور کرد خدای سبحان برای حل اختلاف آنان پیامبران را مبعوث کرد و قانون در اختیار آن‏ها قرار داد تا زندگی جمعی انسان‏ها را نظم و سامان بخشیده و در پرتو حاکم شدن نظم آن را ارجمند کرد.

برای این که جامعه از جهت کمی و کیفی رشد نماید نیازمند به هدف واحد و اصول و مبانی و خط مشی‏های واحد است تا انسان‏ها در پرتو آن در مسیر واحد و در جهت هدف واحد حرکت کنند و کسی در جهت خلاف آن حرکت نکند و اگر کسی در مسیر خلاف حرکت کند او را برگردانند تا هماهنگ با دیگران حرکت کند.

«کان الناس امة واحدة فبعث اللّه النبیین مبشّرین و منذرین وانزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه(۳) مردم یک گروه بودند پس خدا رسولان فرستاد که نیکان را بشارت دهند و بدان را بترسانند و با آنان کتاب به راستی فرستاد تا تنها دین خدا به عدالت در موارد نزاع مردم حکم فرما باشد.

بنابراین پیام انبیاء الهی آن است که جامعه بشری برای شکوفایی به هدف واحد و مشترک نیازمند است و لازمه داشتن هدف واحد اصول و مبانی واحد است و اصول و مبانی واحد ملازم با خط مشی است و با وحدت خط مشی فروع جزئی آن نیز واحد خواهد بود. وقتی همه در مسیر واحد و به سمت واحدی حرکت کنند هرکس راه خود را می‏رود و سرعت مستعدان و سبقت تیزهوشان موجب برخورد نخواهد بود. بر همین اساس است که قرآن کریم دستور داد به سرعت حرکت کنید «و سارعوا الی مغفرة من ربّکم»(۴) به سوی مغفرت پروردگار خود با سرعت حرکت کنید و در میدان خیرات از یکدیگر سبقت بگیرید، «فاستبقوا الخیرات.»(۵)

اگر وحی و رسالت نبود جامعه نه گسترش کمّی داشت و نه رشد کیفی، اما رشد کمّی نداشت به این دلیل که جوامع پیوسته گرفتار جنگ‏های خانمان سوز بود و این جنگ و کشتار مجال رشد به جامعه نمی‏داد راه رشد کیفی نداشت به این دلیل است که در صورت نبود وحی و رسالت، جوامع انسانی هدفی جز هدف حیوانی و تأمین لذایذ و بهره مادی نمی‏داشت و اگر هدف حیوانی باشد نتیجه آن محرومیت از زندگی اصیل انسانی است.

رفع اختلافات در جوامع توسط انبیاء

قرآن کریم در آیات فراوانی به این نکته می‏پردازد که با اختلاف جامعه از شکوفایی باز می‏ماند و برای جلوگیری از توقف و رکود و هدر دادن نیرو و توان باید اختلاف و نزاع را به کناری نهاد و با اعتصام به ریسمان الهی به رشد و شکوفایی نائل آمد. از جمله در سوره یونس فرمود:

«و ما کان الناس الّا امة واحدة فاختلفوا و لولا کلمة سبقت من ربّک لقضی بینهم فیما فیه یختلفون»(۶) یعنی بشرهای اولی زندگی ساده‏ای داشتند. زیرا آن‏ها نه وسائل صنعتی و کشتار جمعی داشتند و نه سرمایه‏های سنگین و علل و عوامل آشوب برانگیز دیگر، بلکه آن‏ها سالیان متمادی در یک زندگی ساده بسر می‏بردند تا کم‏کم رشد کردند و از صنعت و سرمایه برخوردار گردیدند. پس از آن بود که اختلاف در میان آنان پدید آمد و وقتی اختلاف پیدا شد کتاب‏های آسمانی که حاوی مجموعه قوانین و مقررات بود نازل گردید، تا به این اختلاف پایان دهد و به زندگی آنان نظم و سامان بخشد.

شایان توجه است که نازل نشدن کتاب‏های آسمانی بر بشر اولیه به این معنا نیست که آن‏ها بدون حجت الهی زندگی می‏کردند و پیامبری در بین آنان نبود بلکه در بین آنان پیامبری بود که آن‏ها را هدایت می‏کرد، از این رو همیشه حجت الهی و پیامبر در بین مردم بود تا آن‏ها را هدایت کند گرچه کتاب مدوّنی در اختیار آنان نبود. این نکته نیز قابل توجه است که کتاب در اصطلاح قرآن کریم: مجموعه قوانینی است که عقاید، احکام، حقوق، اخلاق و مسایل کیفری و مانند آن را تبیین می‏کند. خداوند در میان انبیاء الهی به پنج پیامبر اولوالعزم کتاب داده است و پیامبران دیگر یا با مواعظ و نصایح و بیان امور اخلاقی مردم را اداره می‏کردند و یا حافظ شریعت یکی از انبیاء اولوالعزم گذشته بودند گرچه برخی از بزرگان مانند ابونصر فارابی در کتاب (الملة) برای حضرت آدم نیز کتاب قائل بوده است.

بنابراین انسان‏ها هیچگاه بدون حجت الهی نبوده‏اند و اولین انسانی که در روی زمین خلق شده و زندگی می‏کرد و نسل فعلی به او ختم می‏شود ـ یعنی حضرت آدم(ع) ـ حجت خداوند بوده است. زیرا حجت الهی پیش از خلق است «لان الحجة قبل الخلق»(۷) حجت خدا قبل از خلق افراد عادی است چنانچه حجت با خلق و بعد از خلق نیز خواهد بود از برخی روایات استفاده می‏شود که قبل از آدم انسان‏های دیگری بودند اما ظاهراً منقرض شدند و نسل کنونی بشر به حضرت آدم و حوا(ع) ختم می‏شود و اولین سخنی که از زمینه ثواب و گناه مطرح شد به وسیله حضرت آدم بود که هابیل به برادر خود گفت: انی ارید ان تبوأ باثمی و اثمک فتکون من اصحاب النار و ذلک جزاء الظالمین.(۸) می‏خواهم گناه کشتن من و گناه مخالفت تو، هر دو به تو باز گردد تا تو اهل آتش جهنم شوی که آن آتش جزای ستمکاران است. از این آیه استفاده می‏شود که هابیل سخن ثواب و گناه و آتش را از زبان پدرش حضرت آدم(ع) آموخت و با برادر خود مطرح نمود پس حجت خدا قبل از خلق افراد عادی است در سوره مبارک هود فرمود: ولوشاء ربّک لجعل الناس امة واحدة ولایزالون مختلفین(۹) اگر ذات اقدس الهی می‏خواست مردم را با اجبار و اضطرار یکسان قرار می‏داد. ولی تکامل در آن نبود زیرا هر کس با اراده و سلیقه و نظر خاص خود در این صراط تکامل حرکت نمی‏کرد بلکه با جبر در این مسیر قرار می‏گرفت اما چون انسان‏ها با اختیار در مسیر تکامل حرکت می‏کنند بین آنان اختلاف پیدا می‏شود و چون اختلاف در بین آنان به وجود می‏آید ضرورت نزول کتاب مطرح می‏شود.

بنابراین اصل اختلاف نظر، طرز تفکر و تفاوت استعدادها سهم مؤثری در تکامل بشری دارند اما کتاب الهی که جامع قوانین مدنی، حقوقی و کیفری است از طرف خدا نازل می‏شود تا مردم به اختلاف‏ها و نزاع‏ها پایان دهند، اختلاف پسندیده و اختلاف ناپسند.

دو نوع اختلاف در بین انسان‏ها قابل مشاهده است:

۱ـ اختلاف ممدوح و پسندیده: اختلافی که طبیعی است و مایه تکامل انسان‏ها است، اختلافی که از اختلاف سلیقه‏ها ناشی می‏شود و این اختلاف قبل از علم است اما همین که قانون آمد و واقع روشن شد آن اختلاف حل می‏شود از این رو انسان‏هایی که بر اساس فطرت اولیه به قانون علاقمندند بعد از روشن شدن حق و پذیرش آن متحد شده و به اختلاف پایان می‏دهند.

۲ـ اختلاف ناپسند: برخی انسان‏ها بعد از روشن شدن حق با دیگران اختلاف پیدا می‏کنند این اختلاف مذموم و ناپسند است منشأ این اختلاف نیز عالمان بی‏تقوا یا سیاست بازان هوس هستند. که این اختلاف بعد از علم و آگاهی و روشن شدن حق است: «کان الناس امة واحدة فبعث اللّه النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ما جائتهم البینات بغیاً بینهم»(۱۰) مردم یک دسته بودند و تضادی در بین آنها وجود نداشت بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد در این حال خدای سبحان پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت می‏کرد با آن‏ها نازل شد تا در میان مردم در آن چه اختلاف داشتند، داوری کند افراد با ایمان در آن اختلاف نکردند تنها گروهی از کسانی که کتاب را دریافت داشته بودند و نشانه‏های روشن به آن‏ها رسیده بود به خاطر انحراف از حق و ستمگری در آن اختلاف کردند.

استاد علامه طباطبایی رضوان اللّه علیه در تفسیر المیزان(۱۱) فرمودند: اختلاف قبل از علم، اختلاف، فطری و ضروری و طبیعی است و سرچشمه آن اختلاف سواد انسان‏ها است که منجر به اختلاف احساسات و ادراکات و احوال است و این اختلاف منتهی به اختلاف اغراض و مقاصد و آمال است و این اختلاف خود سبب اختلاف در افعال و اعمال می‏شود و همین اختلاف است که سرانجام آن، اختلال نظام اجتماع است و برای رفع این اختلاف بشریت نیازمند به وحی و ره آورد انبیاء است اما اختلاف دیگری بعد از آمدن دین و کتاب پیدا می‏شود که این اختلاف بعد از علم است که آن را حاملان دین به وجود آوردند که در واقع سرچشمه این اختلاف بغی و ستم است نه فطرت.

گویا اختلاف ممدوح نظیر اختلاف دو کفه ترازو است که اختلاف وزن و موزون را نشان می‏کند و تلاش این است تا با توازن دوکفه ترازو قسط و عدالت را نشان دهد و ممکن است اختلافی بعد ازتوازن بین دو کفه با دستکاری کم فروش و مطفف پدید آید که ستم و تجاوز به حقوق صاحب حق است و شخص مطفف مشمول (ویل للمطففین) می‏شود و چاه ویل را به جان می‏خرد. و چون اختلاف در دین ریشه در بغی و ستمگری و هوا و هوس عالمان و سیاست بازان دارد، کتاب‏هایی که در زمینه ملل و نحل نوشته شده دارای دو بخش است. یک بخش آن عهده تبیین ملل است که انبیاء از آدم(ع) تا خاتم آن را آوردند و بخش دیگر مشتمل بر نحل و متحولات است که آگاهان جامعه و علماء سوء در برابر انبیاء برساختند و علماء سوء برای این که در تحکیم متحولات خود موفق گردند با طاغیان عصر خود ساختند تا از آن‏ها به عنوان بازوان اجرایی خود بهره ببرند. از این رو ملاحظه می‏شود که در طول تاریخ آمار متنبیان یعنی کسانی که بدروغ ادعای نبوت کرده‏اند کمتر از سلسله انبیاء نبودند.

حل اختلاف غایت و فایده بعثت انبیاء

حل اختلاف مردم و ایجاد وحدت گاه به صورت فایده بر انگیختن انبیاء و نزول کتاب‏های آسمانی مطرح می‏شود و گاه به صورت فایده و غایت بعثت آنان و نزول کتاب‏های آسمانی ذکر می‏شود.

برخی آیات قرآن به این مسئله می‏پردازد که کتاب الهی برای داوری در اختلاف هاست «و ماانزلنا علیک الکتاب الّا لتبین لهم الذی اختلفوا فیه و هدی و رحمة لقوم یؤمنون»(۱۲) ما قرآن را فقط برای این منظور نازل کردیم که تو موارد اختلاف آن‏ها را تبیین کنی تا حق برای آن از باطل تمایز پیدا کند و به مقتضای آیه «قد تبین الرشد من الغی»(۱۳) هدایت از ضلالت تبین یابد و افراد جامعه بتوانند در بین آراء گوناگون اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی و سیاسی موجود در جامعه، حق را بیابند و بگروند که در این صورت پیامبر بمانند قاضی عادل و معصوم و کتاب آسمانی کتاب قانون و عدالت خواهد بود و آراء مختلف بمنزله طرفین دعوا است که گاهی هر دو حق می‏گویند. داوری وحی به این است که شما مخیر هستید که هر کدام را انتخاب کنید چه هر دو مساوی باشند یا یکی افضل از دیگری باشد و گاهی یکی حق می‏گوید و دیگری باطل که در این صورت وحی احقاق حق و ابطال باطل می‏کند.

رسالت پیامبر اسلام(ص) نیز پایان دادن به اختلاف‏های قبل از علم به قرآن است اما اختلافی که بعد از علم به قرآن پدید می‏آید این اختلاف را خدای سبحان در قیامت حل می‏کند، چنان که فرمود: «الی اللّه مرجعکم جمیعاً فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون»(۱۴) بازگشت همه شما به سوی خداست. سپس از آن چه در آن اختلاف می‏کردید به شما خبر خواهد داد.

سرّ این که حل اختلاف بعد از علم در قیامت خواهد بود برای آن است که در قیامت معنی واقعی ظهور می‏کند و هیچ مجالی برای انکار آن نیست زیرا در دنیا هر کس تلاش و کوشش می کند تا برداشت خود را از کتاب آسمانی توجیه کند ولی در قیامت چنین نیست و اما اگر خودخواهی در بین نباشد اختلافاتی که در دایره اسلام وجود دارد در هر عصری با معیارهای قرآنی قابل برطرف شدن هست از این رو خدای سبحان تنها مرجع حلّ اختلاف را وحی الهی و پیامبر گرامی می‏داند و می‏فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم فان تنازعتم فی شی‏ء فردّوه الی اللّه و الرسول...»(۱۵) ای کسانی که ایمان آورده‏اید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولیای امر را و هرگاه در چیزی نزاع داشتید آن را به خدا و پیامبر بازگردانید و از آن‏ها داوری بطلبید. زیرا رسول اکرم(ص) قاضی عادل و معصوم است و قانون یعنی وحی الهی نیز معصوم است.

پس اختلاف‏های عالمانه و عامدانه درباره قرآن فقط در قیامت حل می‏شود، زیرا در آنجا دسیسه‏های دشمن و وسوسه‏های شیطان تأثیری نخواهد داشت و اما اختلاف مؤمنان که از روی غرض نیست با مراجعه به وحی برطرف خواهد شد.

شکوفایی جامعه در پرتو دعوت به وحدت

انبیاء برای این که جامعه را در پرتو وحدت شکوفا کنند هم زمینه‏های پیدایش وحدت را بیان کردند و هم دعوت به وحدت نموده و از تفرقه نهی کردند. زمینه‏های پیدایش وحدت که تاکنون بیان گردید عبارت بود از:

۱ـ ارائه هدف مشترک.

۲ـ ارائه اصول و مبانی مشترک.

۳ـ راهنمایی به خط مشی مشترک.

۴ـ تعلیم فروع جزئی زیر پوشش خط مشی کلّی.

۵ ـ پیروی از راهنمای واحد و رهبر مشترک.

و اما آیاتی که دعوت به وحدت و نهی از تفرقه می‏کند عبارتند از:

الف: دعوت به وحدت با پیروی صراط مستقیم: «و انّ هذا صراطی مستقیماً فاتّبعوه و لا تتبعوا السبیل فتفرق بکم عن سبیله ذلکم وصّیکم به لعلّکم تتّقون»(۱۶) این راه مستقیم من است از آن پیروی کنید و از راه‏های پراکنده و انحرافی پیروی نکنید که شما را از طریق حق دور می‏سازد. این چیزی است که خدای سبحان شما را به آن سفارش می‏کند شاید تقوا و پرهیزکاری پیشه کنید.

وجود مبارک حضرت رسول (ص) در جمع اصحاب خود برای بیان مضمون این آیه کریمه یک خط مستقیم بر روی زمین ترسیم کرد سپس خطوطی جزئی و فرعی از طرف راست و چپ آن رسم فرمودند، آنگاه از اصحاب پرسیدند این نقشه چیست آن‏ها عرض کردند ما نمی‏دانیم. رسول خدا(ص) فرمود: راهی که من آورده‏ام مانند همین راه وسط است و آن راه‏های چپ و راست، راه‏های گمراهی است.

بنابراین اگر مسلمانان خواهان فلاح ورستگاری هستند باید از صراط مستقیم پیروی کنند و از راه‏های دیگر که راه گمراهی است پیروی ننمایند.

ب: نهی از تفرقه و اختلاف: «انّ الذین فرّقوا دینهم و کانوا شیعاً لست منهم فی شی‏ء انما امرهم الی اللّه ثم ینبّئهم بما کانوا یفعلون»(۱۷) کسانی که آیین خود را پراکنده ساختند و به دسته‏های گوناگون و مذاهب مختلف تقسیم شدند، تو هبچ گونه رابطه‏ای با آن‏ها نداری، سرو کار آنها تنها با خداست،سپس خدا آن‏ها را از آن چه انجام می‏دهند با خبر می‏کند.

ج: دعوت به اتحاد و بیان خط مشی و اصول آن: در سوره آل عمران خداوند طی آیاتی هم مردم را به اتحاد نموده و خط مشی و اصول آن را بیان می‏کند و هم از تفرقه و اختلاف نهی می‏کند «واعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لاتفرّقوا»(۱۸) و همگی به ریسمان خدا(قرآن و اسلام و هرگونه وسیله وحدت) چنگ بزنید و پراکنده نشوید در این آیه هم امر به اتحاد و هم نهی از اختلاف می‏کند تا ضرورت وحدت روشن شود.مفاد آیه آن نیست که هر فردی از افراد جامعه لازم است مسلمان و مؤمن باشد بلکه منظور آن است که همگان با هم مسلمان و مؤمن باشند،توضیح آن که اگر هزار نفر در منطقه‏ای بسر می‏برند و هر کدام مؤمن و مسلمان باشند ولی هماهنگ، مساعد، معاضد و معاون یکدیگر نباشند هیچ کدام از آنان به آیه عمل نکردند و اگر همه آنان هماهنگ و معاون یکدیگر باشند به آیه عمل کرده‏اند.

دستور قرآن به ایمان و شهادت به صدق ره‏آورد وحی و رسالت یک مسئله فردی است اما وقتی می‏فرماید: «واعتصموابحبل اللّه جمیعاً و لاتفرقوا»(۱۹) و قید جمیعاً را می‏آورد یعنی همگان باید چنین باشند.

قرآن کریم گاهی می‏فرماید: «یا ایهاالذین آمنوا اوفوا، بالعقود،(۲۰) ای مؤمنان به پیمان‏ها و قراردادها وفا کنید»، معنای آن این است که هر کس به عقد خود وفا کند و اگر هزار نفر از بازار کالا خرید می‏کنند در این مورد هزار عقد است و هزار وفای به عقد را به دنبال دارد. هیچ کس ملزم به وفای به عقد دیگری نیست. و به طور کلی خاصیت قانون آن است که اغلب به صورت حقیقیه بیان می‏شود ولی در مقام عمل و امتثال به قضایای متعدد به تعداد مکلفین انحلال می‏یابد و گاهی می‏فرماید: «واعتصموابحبل اللّه جمیعاً ولاتفرقوا» که قید «جمیعاً» را بعد از دستور به اعتصام به حبل اللّه می‏آورد یعنی تکلیف و وظیفه‏ای به همه مسلمانان است که همگان باید در خدمت قرآن وعترت باشند، همگان از اسلام دفاع نمایند اگر قرآن چنین دستوری نمی‏داد یک انسان منزوی نیز می‏توانست معتقد باشد که مسلمان کاملی است در حالی که حفظ وحدت در دین آمده و از وظائف همگان است.

قران پس از دستور به اتحاد، فضائل آن را بیان می‏کند و می‏فرماید: «و اذکروا نعمة اللّه علیکم اذ کنتم اعداءً فالّف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا و کنتم علی شفا حفرة من النار فانقذکم منها کذلک یبین اللّه لکم آیاته لعلّکم تهتدون»(۲۱) نعمت بزرگ خدا را بر خود به یاد آورید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دلهای شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او، برادر شدید. و شما بر لب حفره‏ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد، این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار می‏سازد. شاید پذیرای هدایت شوید.

قضاوت عمومی و ولایت مشترک

قرآن در کنار دعوت به اتحاد و پرهیز از تفرقه با امر به نظارت عمومی به عنوان عامل ولایت و پیوند مشترک امر به معروف و نهی از منکر را لازم شمرده است تا با اجرای آن هم از وقوع آن از فساد و تبهکاری پیش‏گیری گردد و هم در مقام مبارزه با فساد و تبهکاری، همه کارها برای قضا و داوری به محاکم رسمی کشانده نشده و به اجرای حدود و تعزیرات منتهی نشود از این رو فرمود: «ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون، و لاتکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ماجائهم البینات و اولئک لهم عذاب عظیم، یوم تبیضّ وجوه وتسودّ وجوه»(۲۲) باید از میان شما جمعی دعوت به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنند و آنان همان رستگارانند. و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند. آن هم پس از آن که نشانه‏های روشن پروردگار به آنان رسید و آن‏ها عذاب عظیمی دارند و آن عذاب عظیم روزی خواهد بود که چهره‏هایی سفید و چهره‏هایی سیاه می‏گردند. در این آیات پس از فراخوانی به دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر و نظارت عمومی، با سبک گفتاری خاصی با شدیدترین لحن به خطر تفرقه و اختلاف اشاره می‏کند. زیرا چنین می‏گوید: بعد از روشن شدن حق و آشکار شدن مطلب اگرکسی داعیه اختلاف در سر بپروراند گرفتار عذاب عظیم خواهد شد و زمان این عذاب روزی است که صورت گروهی سیاه می‏شود. این یک هشدار و زنگ خطر است که بخشی از عذاب عظیم همان روسیاهی قیامت است واین روسیاهی در قیامت رسوایی است انسانی که در قیامت سیه روی باشد. نشانه سیاهی درونی اوست در قیامت اگر انسانی سفیدروی باشد نشانه روسفیدی دنیا و سعادت آن‏هاست‏و اگر سیه روی باشد روسیاهی درونی و رسوایی آن‏هاست.

پس از هشدار به خطر اختلاف و تفرقه وعذاب عظیم آن‏هااز قیامت برای تشکل جامعه و انسجام مطلوب آن یکی از امتیازات جامعه ایمانی را بیان می‏کند که این جامعه امر به معروف و نهی ازمنکر می‏کنند وبه خدا ایمان می‏آورند: «کنتم خیر امّة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون باللّه ولو آمن اهل الکتاب لکان خیراً لهم منهم المؤمنون واکثرهم الفاسقون» (۲۳)شما بهترین امتی بودید که به سود انسان‏ها آفریده شده‏اند چه این که امر به معروف و نهی از منکر می‏کنید و به خدا ایمان دارید و اکثر اهل کتاب به چنین برنامه و آیین درخشانی ایمان آورند برای آن‏ها بهتر است ولی عده کمی از آن‏ها با ایمانند و بیشتر آن‏ها فاسقند و خارج از اطاعت پروردگار.

پیامبر اسلام(ص) هنگام ورود به مدینه و قبل از ساختن مسجد و اقدام به کارهای عمرانی به منظور تأسیس جامعه ایمانی و ایجاد همدلی در آحاد یک امت، اولین شعارش این بود که فرمود: «تأخوا فی اللّه اخوین اخوین»(۲۴) یعنی همه شما دو به دو در راه خدا برادر شوید، حضرت رسول (ص) با برقراری عقد اخوت بین مؤمنان و بین خود و وجود مبارک حضرت امیر(ع) و برادری بین اوس و خزرج. شعار اتحاد و هماهنگی را تحقق بخشید.

این شعار حضرت در آغاز تأسیس حکومت بود و در حجة‏الوداع نیز خطبه معروف به وحدت را ایراد کرد و در آن فرمود: «المسلمون اخوة تتکافا دمائهم یسعی بذمتهم ادناهم و هم ید علی من سواهم»(۲۵) یعنی مسلمانان با هم برادرند خون هایشان شبیه هم هست، خون هیچکس ارزش مندتر از خون دیگر نیست.

در سوره مبارکه حجرات فرمود: «انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم و اتقوا اللّه لعلکم ترحمون»(۲۶) مؤمنان برادران یکدیگرند پس دو برادر خودرا صلح و آشتی دهید و تقوای الهی پیشه کنید، باشد که مشمول رحمت او شوید.

بر اساس روایتی که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «انا و علی ابوا هذه الامه»(۲۷) من و علی پدران این امت هستیم. پس همه مسلمانان فرزندان پیامبر و علی (ع) و برادران یکدیگر هستند چه این که قرآن همه مؤمنان را فرزندان حضرت ابراهیم خلیل می‏داند و می‏فرماید: «ملّة ابیکم ابراهیم هو سمّاکم المسلمین من قبل و فی هذا»(۲۸) از آیین پدرتان ابراهیم پیروی کنید خداوند شما را در کتاب‏های پیشین و این کتاب آسمانی مسلمان نامید.

با توجه به آیات و روایات، اولاً مسلمانان بر اساس دیانت اسلام فرزندان یک پدرند و علی علیه السلام نیز نقش پیامبر است و این سلسله نیز به ابراهیم (ع) ختم می‏شود و آن حضرت، هم پدر انبیای ابراهیمی و هم پدر امت هاست.

اهمیت جامعه در اسلام

اسلام به جامعه برین با دید تکریم می‏نگرد و در ساختار آن سعی بلیغ دارد اهتمام اسلام به جامعه در حدّی است که نوع احکامش را به روال جمعی تنظیم کرده است و در هنگام تزاحم مصلحت فرد و جامعه، صلاح جامعه را بر صلاح و سود فرد مقدم داشته است، علاوه بر این، آیاتی که در گذشته در رابطه با جامعه و لزوم وحدت و پرهیز از تفرقه و لزوم نظارت عمومی مورد بررسی قرار گرفت نیز نشانه اهتمام اسلام به جامعه است.

با یک نگاه اجمالی به مجموعه احکام اسلام معلوم می‏شود که روح جمعی در همه احکام و حکم اسلامی پخش است چنان که گلاب در گل مفروش است و با گرفتن گلاب از گل، آن برگ گل فاقد منظر زیبا و بوی خوش می‏شود اگر روح جمعی را از مسلمانان و احکام اسلامی بردارند. این دین نیز بی‏خاصیت می‏شود.

در مورد نماز که کار روزانه مسلمانان است از طرفی دستور داده است که آن را با جماعت اقامه کنند و اقل جماعت هم دو نفر است. گرچه از برخی روایات استفاده می‏شود که اگر کسی نباشد که مؤمن با او نماز جماعت برگزار کند، نماز فرادای او نیز جماعت است «المؤمن وحده جماعة»(۲۹) سرّ جماعت بودن آن است که فرشتگان با او هستند. و از طرفی دستور می‏دهد که‏این فریضه را در مسجد برگزار کنند «لاصلوة لجارالمسجد الّا فی المسجد» همسایه مسجد باید نماز را در مسجد اقامه کند.

بر اساس این که اجتماع‏های کوچک در طول هفته به صورت یک اجتماع عمومی در شهر ظهور کند دستور برگزاری نماز جمعه را صادر کرده است و برای عظمت و اهمیت نماز جمعه دو حکم فقهی بیان کرد که اولاً تا شعاع یک فرسخ نباید نماز جمعه دیگری برگزار شود و ثانیاً تا شعاع دو فرسخی همه کسانی که عذری ندارند موظف‏اند در نماز جمعه شرکت نمایند.

علاوه در محدوده شهر در سال اجتماع بزرگتری شکل می‏گیرد تا نماز عید قربان و عید فطر در آن برگزار گردد و برای تأمین چنین هدفی دستور داد که به صحرا بروند تا در فضای وسیع زیر آسمان گرد آمده و یک معبود را با یک نوا و ندا پرستش نمایند و برای ظهور و حضور روح جمعی مسلمانان در سطح جهان دستور داد تا همه مردم از شهر و روستا از کشورهای مختلف سالی یک بار در کنگره عظیم و بین المللی حج شرکت کنند. مردمی که از حضیض هر دره و فجّ عمیق سر برآورده و از اوج قلّه هر کوهی سر فرود آورند و همگان در کنار کعبه، خدای یگانه و یکتا را با یک صدا و نجوا بخوانند و بخواهند.

بنابراین احکام اسلامی نظیر نمازهای جماعت، جمعه، عید، کنگره عظیم حج، جهاد، انفاق و زکات با توجه به مصارف هشتگانه آن از احکام اجتماعی اسلام است و این احکام و احکام اجتماعی دیگر به گونه‏ای تنظیم شده است که جنبه زیست اجتماعی بشر تقویت شود.

پی‏نوشت‏ها:

۱. سوره طه، آیه ۶۴.

۲. الاشارات و التنبیهات، ج ۳، ص ۲۳۷.

۳. سوره بقره، آیه ۲۱۳.

۴. سوره آل عمران، آیه ۱۳۳.

۵. سوره بقره، آیه ۱۴۸ و مائده، آیه ۴۸.

۶. سوره یونس، آیه ۱۹.

۷. اصول کافی، ج ۱، ص ۱۷۷.

۸. سوره مائده، آیه ۲۹.

۹. سوره هود، آیه ۱۱۸.

۱۰. سوره بقره، آیه ۲۱۳.

۱۱. المیزان، ج۲، ص ۱۲۱ ـ ۱۲۶.

۱۲. سوره نحل، آیه ۶۴.

۱۳. سوره بقره، آیه ۲۵۶.

۱۴. سوره مائده، آیه ۴۸ و انعام، آیه ۱۶۴.

۱۵. سوره نساء، آیه ۵۹.

۱۶. سوره انعام، آیه ۱۵۳.

۱۷. همان، آیه ۱۵۹.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۰۳
ندا حقانی شمامی


قرآن و آداب و رسوم ایرانیان 
قرآن و آداب و رسوم ایرانیان





با ظهوراسلام و ورود قرآن کریم در جامعه ی ایرانی و حضور آن در زندگی مردم، بسیاری از رسم ها و آداب ایرانی، رنگ و بوی قرآنی به خود گرفتند. قرآن کریم، تأثیرات شگرفی را در این وادی از خود بر جای گذاشته است. این کتاب آسمانی، بسیاری از آداب و رسوم آن جامعه را به صورت بنیادی، تغییر داده و برخی از سنت ها را تعدیل کرده است. 
تأثیر قرآن بر فرهنگ عامه ی ایران را می توان در زمینه های متفاوتی چون آیین ها، سنت ها، معاشرت ها، داد و ستدها، مثل ها و متل ها، دعاها و نفرین ها و سوگندها و... جستجو و بررسی کرد. 
هر چند که بر شمردن آداب و رسوم ایرانی ـ قرآنی، در این نوشته ی کوتاه، ممکن نیست، و لیکن: 
آب دریا را اگر نتوان کشید 
هم به قدر تشنگی باید چشید. 
پس اینک چند نمونه از آداب و رسوم ایرانی را که قرآن کریم در آن جلوه گری می کند، به تماشا می نشینیم: 

یک. ضرب المثل های قرآنی 

مثل های قرآنی، مثل هایی است که مانند بسیاری از گونه های کلامی دیگر در ادبیات فارسی و فرهنگ شفاهی مردم، تحت تأثیر فرهنگ و آموزه های قرآن کریم، قرار گرفته است. به مثل هایی مثل قرآنی گفته می شود که رایحه ای از قرآن کریم در آن استشمام شود و به گونه ای، اشاره به یکی از نام ها، سوره ها و آیه های قرآن داشته یا بخشی از متن یا ترجمه یا محتوای آیات، در آن ظهور داشته باشد. 
در این جا، بخش کوچکی از امثال فارسی ای را که تأثیر پذیرفته از قرآن کریم اند، تقدیم می داریم: 
1 ـ اول بسم الله و غلط: مثلی است بر گرفته از این که کسی در ابتدای قرائت قرآن و در جمله ی بسم الله الرحمن الرحیم، دچار اشتباه شود و آن را غلط تلفظ کند. این مثل، برای کسی به کار می رود که در ابتدای کاری، دچار اشتباه و خطا شود. 
2 ـ جا به جاک نعبد جا به جاک نستعین: مثلی است به مفهوم این که هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد و گاه به معنای این که گاهی این و گاهی آن و هر کاری جای خود را دارد، استعمال می شود. اصل این مثل، از آن جاست که از دانشمندی ظریف ـ به مزاح ـ پرسیدند: سبب چیست که لفظ « ایاک » در آیه « ایاک نعبد و ایاک نستعین » تکرار شده است، در صورتی که به رعایت ایجاز و اختصار، ممکن بود گفته شود: « ایاک نعبد و نستعین ». دانشمند، جواب داد: « برای این که اگر ایاک تکرار نشده بود، معنی اش این بود که عبادت و استعانت، همیشه باهم باشد، در صورتی که بعضی جاها خدا را عبادت می کنیم و بعضی اوقات از خدا استعانت می جوییم که به عبادت اشتغال نداریم » و آن گاه بر سبیل ظرافت گفت: « ایاک نعبد و ایاک نستعین، یعنی جا به جاک نعبد و جا به جاک نستعین ». 
3 ـ یک قلش هم بگیرد، بس است: مثلی است که با استفاده از سوره های چهار قل (کافرون، اخلاص، فلق، ناس) ساخته شده است. منشأ مثل، حکایتی است که شخص، بنا بر معمول، برای رفع چشم زخم و شر حسودان و... چهار قل می خواند. گفتند: تا کی چهار قل می خوانی؟ به نظر نمی آید که چهار قلت اثر کند. گفت: یک قلش هم بگیرد، کافی است ! 
معنای مثل، این است که اگر یک تدبیر از تدابیر هم پیش برود و مؤثر افتد، کافی است. 
4 ـ قرآن خدا غلط بشود، کار او غلط نمی شود: مثلی است، برداشته از این که امکان وجود غلط و نادرستی در قرآن کریم وجود ندارد. گوینده ی مثل، با این فرض می گوید بر فرض اگر در قرآن خدا هم غلط وجود داشته باشد، در کار فلانی، غلط وجود ندارد و این جمله را دلیل بر صحت اقوال او قرار می دهند. معنای مثل، این است که شخص، بر این کار مواظبت دارد و احتمال این که در این کار خطا کند، بسیار کم است. 
5 ـ لا تقربوا الصلوه را می شنود و انتم سکاری را نمی شنوند: 
مثلی است برگرفته از آیه ی43 سوره ی نساء، به این معنا که هنگام مستی، نماز نگزارید. این مثل، با تغییر ضمایر در حالات مختلف به کار می رود و مراد مثل، این است که از مطلبی، تنها به بخش مفید به حال یا منظور خود بچسبند و به نکات و توضیحات دیگر آن توجه نکنند و نیز به معنای ناشنیده گرفتن جمله ی دوم و سند گرفتن از جمله ی اول است. 

دو. کنایه های قرآنی 

کنایه های قرآنی، ترکیب هایی هستند که در ساختار اصلی تشکیل دهنده ی آنها، اشاره ی کلمه، ترکیب متن یا ترجمه ای از سوره ها و آیه های قرآن کریم پدیدار باشد. این کاربرد، ممکن است در متون نظم و نثر یا در محاورات روزمره، صورت پذیرد. چند نمونه از این کنایه ها چنین است: 
1ـ آیه از آسمان نازل شدن: کنایه از لزوم قطعی انجام یافتن امری است، به حدی که پنداری در تأکید انجام دادن آن، آیه ای نازل شده است و در مواردی، به معنای سخت مصرانه پای فشردن و نسبت به امری نه چندان لازم، به شدت اصرار ورزیدن و برای انجام دادن آن، پایمردی نمودن است، مانند « مگر آیه از آسمان نازل شده که حتماً می خواهی بروی » و « انگار آیه نازل شده که حتماً همین خانه را بخریم ». چنان که از شواهد مثال بر می آید، اصطلاح، معمولاً به صورت منفی می آید یا به صورت مثبت و در معنای منفی. 
2 ـ پیراهن یوسف آوردن: کنایه ای برگرفته از داستان آوردن پیراهن یوسف برای پدرش یعقوب است که موجب بازیافتن روشنایی چشم نابینای او شد و کنایه از انجام دادن کاری فوق العاده و ارجمند و سزاوار آفرین و مرحبای بسیار است. البته گاهی عبارت را در مفهوم مخالف می آورند و در مورد کسی می گویند که کار مختصری انجام داده و ناز و منت بسیار دارد. 
3 ـ فاتحه ی کسی (یا چیزی) را خواندن: به معنای از کسی یا چیزی، صرف نظر کردن است. در محاورات عامیانه، در صورتی به کار می رود که بخواهند مفهوم چیزی را نابود شده، از دست رفته و به اتمام رسیده بدانند که تعبیرات « فاتحه اش را خواندند » و « باید فاتحه اش را خواند » را به کار می برند. 
4 ـ بضاعت مزجات آوردن: بضاعت، به معنای سرمایه و مال است و بضاعت مزجات، به معنای مالی اندک و سرمایه ی کم است. بضاعت مزجات آوردن، کنایه از آوردن یا داشتن سرمایه و توشه ای اندک در برابر مالی فراوان یا عظمتی بسیار است. این کنایه، برداشته شده از آیه ی88 سوره یوسف است که به عزیز مصر می گویند که ما به نزد تو بضاعت مزجات آوردیم. 
5 ـ کوس لمن الملک زدن: کوس در این کنایه، همان نگاره و طبل بزرگ است که در هنگام هزیمت سپاه یا اعلان خبر مهم، نواخته می شود و کوس لمن الملک زدن، به معنای خود را دارای قدرت و نیروی عظیم دیدن و کنایه از ادعای مالکیت و تسلط مطلق کردن است. این کنایه، بر گرفته از آیه ی شانزده سوره ی غافر است که خداوند در آن، ندای لمن الملک، سر داده است. هر گاه شخصی، بی دلیل، خود را دارای قدرت و سلطنت فراوان معرفی کند، می گویند فلانی کوس لمن الملک می زند. 

سه. قرآن و عید نوروز 

با تأیید پیشوایان دینی، نوروز ایرانی، به رسمی ایرانی ـ اسلامی تبدیل شد. سنت های نیک گذشته با آموزه های دینی، قرین گشت و آموزه های نو، به زیبایی و غنای بیشتر آن یاری رساند. 
یکی از سنت های نیکو که در گذشته و امروز، در اقوام مختلف ایرانی مرسوم بوده و هست، حضور قرآن کریم در آیین های نوروزی است و اینک چند نمونه از این دست: 
1 ـ قرآن سفره ی هفت سین: یکی از جلوه های زیبای حضور قرآن در آیین های نوروزی، گذاشتن قرآن، روی سفره ی هفت سین است. در این رسم که می توان گفت: کم ترین گونه ی ارتباط با قرآن در این ایام است. قرآن را روی سفره ی هفت سین ویژه ی تحویل سال نو قرار می دهند. البته لازم به گفتن است که روی سفره ی هفت سین، فقط چیزهایی مانند سیب، سمنو، سنجد و... را که حرف سین در ابتدای آن است، نمی گذارند ؛ بلکه از چیزهای دیگری که از آن، امید رحمت و برکت دارند نیز استفاده می کنند. در « فرهنگ عامیانه ی » هدایت آمده است: « چیزهایی که در سفره ی هفت سین می گذارند، از این قرار است: قرآن، نان، آب و... ». 
2 ـ قرائت قرآن در هنگام تحویل سال: عده ای از متدینان، در دقایق پایانی سال و پیش از آغاز سال جدید، قرآن کریم را در دست می گیرند و در کنار سفره ی هفت سین، آیاتی از قرآن را تلاوت می کنند. از این طریق، پایان سال و هنگام تحویل سال و دقایق نخستین سال جدید را با قرآن و در کنار قرآن هستند و سال نو را با قرائت قرآن آغاز می کنند و از این راه، برای زندگی خود، برکت و معنویت را فراهم می آورند. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۳۱
ندا حقانی شمامی