أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ (1 -34)
در این آیه کریمه، اشاره شده است که انسان به شناخت این حیوان اهتمام ورزد.
اگر با عنایت و توجه به شتر بنگریم او را از سایر حیوانات متمایز خواهیم
یافت، در صحرا زندگی میکند و شدت گرما و لهیب خورشید را تحمل میکند با
مختصری آب و غذا روزهایی طولانی را سپری میکند، بارهای سنگین را بر دوش
میکشد، خالق متعال گردنی دراز به او عطا فرموده تا از برگ درختان بهره
گیرد این توان را دارد که هنگام وزش باد سوراخهای بینیاش را ببندد گوش و
بینیاش را خداوند از مو پوشانده است تا این سفینه صحرا در کویر و در مقابل
طوفانهای شن بتواند مقاومت کند. امروزه بشر دریافته که شتر بیش از نیازش
آب مینوشد تا در صحرا و هنگام نیاز و در فقدان آب از آن استفاده کند. شتر
قادر است ـ بر حسب درجه حرارت ـ از دو هفته تا دو ماه آب نخورد و تشنگی را
تحمل کند و از نظرعلمی ثابت شده که هر چه به میزان حرارت هوا افزوده شود
درجه سردی جسم شتر نیز فزونی مییابد و بول و عرق هم نمیکند تا آب بدنش
کاسته نشود. (34)
قرآن و ضربالمثل به حیوان
عرب، عادت دارد که در رویارویی با دشمن، گاهی از ضربالمثل و گاهی از شعر
بهره گیرد. قرآن کریم نیز از این شیوه استفاده کرده و از حیوان، ضربالمثل
آورده است. مثلاً پشه، حشره ضعیفی است و انسان میپندارد، موجود بیهودهای
است و سزاوار ضربالمثل نیست قرآن تمثل جسته تا نظرها را به سوی او متوجه
کند تا بیندیشد که خداوند هیچ چیز را بیهوده نیافریده و بر اساس حکمتی که
تنها خودش میداند، آفریده است. علم به خوبی دریافته است که از این پشه به
ظاهر ناتوان، کاری ساخته است که بشر قادر به انجام آن نیست او قادر است، بر
روی آب راه برود چنان که می تواند در هوا پرواز کند. پشه خطرناکترین
حشرههاست و عامل انتقال بسیاری از بیماریها که مهمترین آن مالاریاست این
همان حشره است که خواب از چشم انسان میرباید و خونش را میمکد و خداوند
بدین گونه از او یاد کرده است.
إِنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَهً فَمَا فَوْقَهَا (1 -35)
(خدا را باک از آن نیست که به پشه و چیزی بزرگتر از آن مثل زند)
مگس که به سبب کثافت و انتقال میکروبها عرصه حیات را بر انسان تنگ کرده
است علم امروز دریافته که عامل انتقال سی نوع بیماری است و خداوند در تحدی
با مشرکان بدان مثل زده است.
إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن یَخْلُقُوا ذُبَابًا
وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ دإِن یَسْلُبْهُ الذُّبَابُ شَیْئًا لَّا
سْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ. (35) (2 -35)
قرآن و ماهیان
قرآن کریم از انواع و اقسام مختلف ماهیها در رنگها و شکلها و حجمهای
متفاوت با عنوان “اللحم الطری” یاد کرده است. این تعبیر در دو جای قرآن
آمده است:
“وَ هُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُواْ مِنْهُ لَحْمًا طَرِیًّا”. (1 -36)
و او خدایی است که دریا را برای شما مسخر کرد تا از گوشت ماهیان حلال آن تغذیه کنید.
“مِن کُلٍّ تَأْکُلُونَ لَحْمًا طَرِیًّا” (2 -36)
“شما از هر دو گوشت تازه (ماهیان دریاهای شیرین و دریاهای شور و تلخ) تناول کنید”
دانش بشری با اهتمامی که به شناخت ماهیان داشته، به برخی از اسرار آنها پی
برده است. از جمله ماهیان دریاهای شیرین، قادر نیستند در دریاهای شور زیست
کنند و بر عکس. قرآن از بزرگترین انواع ماهیها با لفظ “حوت” یاد کرده است
که به سلطان دریا معروف است. همان حیوانی که حضرت یونس (ع) را بلعید
“فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَ هُوَ مُلِیمٌ” (3 -36)
“ماهی دریا او را به کام فرو برد و مردمان هم ملامتش میکردند”
وزن این ماهی با وزن ده فیل عظیمالجثه برابری میکند و به هنگام تولد چهار
تن وزن دارد و به خلاف سایر ماهیها و حیوانات دریایی مانند ما انسانها
از هوای آزاد جو تنفس میکند و در هر دمی حجمی از هوا را استنشاق میکند که
قادر است 50 دقیقه زیر آب بماند و خداوند، سوراخهای بینیاش را به گونهای
آفریده که به آسانی بتواند از هوای سطح آب استفاده کند و با گشودن دهان
نیز آب به ریههایش نمیرود. هنگام تنفس، فوارهای از آب را در سطح دریا به
نمایش میگذارد که راهنمای صیادان می شود تا او را به دام کشند.
عنبر که مادهای خوشبو و گرانبها و اساس صنعت عطرسازی است، از این حیوان
گرفته می شود و از روغن آن برای انواع داروها استفاده میکنند. (36)
زنبور عسل، امتی، مجتمعی و عالمی
خداوند سبحان در قرآن کریم بیان فرمودهاند که: “جنبندگان، حشرهها و پرندگان همگی گروههایی هستند مانند گروه انسانها”:
“وَمَا مِن دَآبَّهٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم” (1 -37)
بدانید که هر جنبدهای در زمین و هر پرندهای که به دو بال در هوا پرواز
میکند، همگی طایفهای مانند شما نوع بشرند. در میان این گروهها، خداوند
عنایت ویژهای به زنبور عسل دارد؛ سورهای از قرآن به نام زنبور عسل اختصاص
یافته و شفای هر دردی است این حشره با کوچکی حجمش، نشانهای بزرگ از عظمت
پروردگار و زیبایی صنع اوست تا اینکه، خردمندان از آن عبرت آموزند. (37)
وحی خداوند به زنبور عسل
در آیه 68 و 69 از سوره نحل (16) “وَ أَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ
اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا
یَعْرِشُونَ. ثُمَّ کُلِی مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ
رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ
فِیهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَهً لِّقَوْمٍ
یَتَفَکَّرُونَ”.
خداوند به زنبور عسل وحی کرد که در کوه برای خودت خانه درست کن و در درخت و
در آنچه آسمانها برافراشته میکنند و بالا میبرند ـ مثل ساختمان ـ و از
همه میوهها بخورد و راههایی را که خدا برایت هموار کرده بپیما. از شکم
این زنبور عسل نوشابهای رنگارنگ بیرون میآید که در آن شفا و درمان هست
برای مردم، بحث فعلاً، بحث ما در مورد عسل و زنبور نیست. فقط “أَوْحَى
رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ” منظور نظر ماست، خدا به زنبور وحی فرستاد که آنجا
خانه بگیر و برو از این میوهها بخور بعد خداوند به دنبال آن، این نظام را
فراهم کرد که از این وضع عسل به وجود بیاید، این وحی یعنی چه؟
اولاً: فرستنده خداست، ولی گیرنده زنبور عسل است. این وحی چه معنی دارد؟
میدانیم که این وحی عبارت است از آن پیام الهی که به صورت هدایت غریزی در
زنبور عسل و در همه حیوانات دیگر هست اینجا هم قرآن این طور اشاره میکند
که به او گفتیم اولاً خانه در جاهای بالا بگیر. و دیگر آنکه گفتیم از همه
میوهها بخور، و راههای همواری را که خداوند برایت فراهم کرده بپیما، این
اشاره است به هموار بودن راه، به نحوی که راه را گم نمیکند و به مانع بر
نمیخورد می گوید اینها را ما به زنبور عسل به صورت وحی فهماندیم. بنابراین
وحی دهنده خداست اما وحی گیرنده زنبور عسل است. (38)
قرآن و مکالمه ی مورچگان
مورچه در شمار یکی از مهمترین گروههایی است که قرآن کریم به آن عنایت
داشته و در آیات محکم خود، نام آنها را جاودانه ساخته و آفریدگار سبحان قدر
مورچه را چنان بالا برده که سورهای از قرآن را به نام (سوره نمل) اختصاص
داده و بر این نکته تأکید کرده که گروه مورچگان بین خود، زبانی برای مخاطب و
گفتوگو دارند.
قرآن کریم فرموده است: (قَالَتْ نَمْلَهًٌْ یَا أَیُّهَا النَّمْلُ
ادْخُلُوا مَسَاکِنَکُمْ لَا یَحْطِمَنَّکُمْ سُلَیْمَانُ وَ جُنُودُهُ وَ
هُمْ لَا یَشْعُرُونَ) (1 -39)
موری چون جلال سلیمان و سپاه عظیم آنان را مشاهده کرد و گفت: ای موران! همه
به خانههای خود برگردید. مبادا سلیمان و سپاهیانش ندانسته، شما را پایمال
کنند. از عبارت “قَالَتْ نَمْلَهًٌْ” استفاده می شود که سخن گفتن مورچه به
حرف زدن بوده و نه به اشارهها و حرکتها، به دلیل قول حق تعالی
“فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِّن قَوْلِهَا” (2 -39)
“سلیمان از گفتار مور بخندید”.
ـ قرآن کریم ثابت کرده که کائنات، جملگی خدای عزوجل را تسبیح میگویند.
آفریدگارشان و کسی که آنها را ایجاد کرده و از عدم به وجود آورده است. تا
آنان را زنده ساخت دلیل این قول، سخن خداوند سبحان است: “أَلَمْ تَرَ أَنَّ
اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ
صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ” (3 -39)
آیا تسبیح جزء سخن است به کلامی که نمیداند آن را جزء کسی که فهمها را
ابداع نمود. از آیه کریمه، ثابت می شود که تسبیح پرنده زمانی است که پرهایش
را میگشاید و این حالتی است حاکی از تضرع و خشوع او. در اثنای تسبیحگو
این که در مقابل عظمت و جلال خداوند از روی اجلال و تعظیم خم می شود. از
آیه دو معنا فهمیده می شود:
نخست: این که خداوند متعال صلاه و تسبیح کائنات را جملگی میداند، هر نوع که باشد با هر نوع حجم و موقعیت و زبان و عدد.
دوم: اینکه خدای سبحان به جمله کائنات الهام کرده که چگونه او را تسبیح
گویند؟ و جمیع آنها را بر حسب انواع و اجناسشان به زبان تسبیحی که مورد
رضایت او می باشد ارشاد فرموده است، دلیل این مطلب همان که در قرآن اقرار
فرموده است (کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ)
همان گونه که در قرآن ثابت کرد، مورچه بر سطح زمین و احیاناً در داخل آن
زندگی میکند ولی پس از ترسیم حدود جغرافی و از طریق ایجاد محلی که به وادی
مورچگان شناخته می شود و مسکن آنها در آن ساخته شده با نظام هندسی و
معماری عجیبی که عقل و فکر بشر در تحیر میماند.
از وادی مورچگان قرآن کریم این گونه یاد کرده است:
(حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ) تا آنجا که به وادی مورچگان رسید”
پس ثابت شد که مورچه مانند سایر جانورانی که بر روی زمین زندگی میکنند،
زندگی میکند ولی در محدوده یشناخته شده خود که به وادی موسوم است، مثل
محدوده یشناخته شده دولتهای امروزی، از نص قرآن کریم استفاده می شود که
زبان این حیوان از کلمات و جملات و جواب در تخاطب تشکیل شده است.
(فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِّن قَوْلِهَا)
“سلیمان از گفتار مور خندید” وادی نمل به سرزمین آبادی میماند که
آشیانههای فراوانی را در بر گرفته و تشکیل دهنده ی لانه مورچگان است. (39)