کلمات کلیدی

اعجاز آسان فهمی قرآن

جوان و غرور

جوان‌گرایی: تضمین نوآوری در پیشرفت کشور

راه جذب افراد از نگاه قرآن

جوانی که جوانی اش را فدای حسین کرد

اسلام در قرآن

پلی برای ارتباط با یک جوان!

برگزاری جشنواره جوان مجازی در فرهنگسرای امام(ره)

نزول مستمر قرآن بر مردم

عالم

باید عاقل شود تا بتواند از آیات الهی بهره ببرد

اصول کلی شناخت قرآن

«دحو الارض» در کلام آیت الله جوادی آملی

برابری قرآن با اهل بیت (علیهم‌السلام)

اذکار دینى و آموزش معارف آیة الله جوادی آملی (8)

حضرت آیت‌الله جوادی آملی:نزول قرآن قوس نزولی و صعودی دارد

سرّ مهم بودن جریان معاد

برای این است همه کارهای انسان وابسته به معاد است

غفلت- آیة الله جوادی آملی

استدلال قرآنی آیت الله جوادی آملی درباره عدم استجابت دعا

ابعاد مهجوریت قرآن کریم (2)

قرآن گوش دهید و درمان شوید!

نشست تبیین و هماهنگی دومین جشنواره طرح ملی ملکوت

قرآن در کلام مقام معظم رهبری

»» قرآن در کلام رهبری

وبلاگ نویسی

وبلاگ

بلاگ بیان

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است



 پدیدآورنده: آیة اللّه جوادی آملی

نقش وحی در شکوفایی جوامع انسانی

تکامل تدریجی جامعه در سایه عنایت مکتب‏های الهی و به ویژه اسلام به جامعه پیدا شده است البته نموّ آماری در اثر توالد در افراد بشر امری طبیعی است، چنان چه در حیوانات نیز چنین هست ولی حرکت‏های کیفی آنان یکسان نیست. زیرا افراد جامعه گاهی در مسیر کیفی خود به مرحله‏ای می‏رسند که فخرشان به غارتگری است. از باب مثال قبایل عرب جاهلی در بازار عکاظ با طرح میزان غارت خود یا نیاکان خویش فخر و مباهات می‏کردند و آن چه در قیصرهای روم، کسراهای ایران، خاقان‏های چین و فرعون‏های مصر وجود داشت از همین قبیل بود. یعنی رشد کیفی آنان بر اساس «قد افلح الیوم من استعلی»(۱) آن که امروز برتری و غلبه یابد او پیروز است، با شکل‏های گوناگون تحقق پیدا کرده بود. عرب جاهلی زمانی برای پسر خود زن می‏گرفت و او را لایق تشکیل خانواده می‏دانست و اقدام به انتخاب همسر برای او می‏کرد که او بتواند قافله‏ای را غارت کند تا از این راه ارتزاق نماید و یا در تهاجم‏های ابتدایی خون بیگناهی را بریزد و از این جهت یک نامور جنگی گردد.

اما پیامبر اسلام وقتی در بین آنان به رسالت مبعوث شد و با عطر وحی آن جامعه را متحول کرد اخوت و برادری، عدالت و آزادی و ارزش‏های معنوی و انسانی، ایثار و گذشت بر آن حاکم شد.

با توجه به این نکته است که می‏توان گفت: جامعه بشری همانگونه که در مسائل فردی به غذا و پوشاک و مسکن نیاز دارد و این نیاز طبیعی اوست، در مسائل جمعی نیز به تغذیه و پوشش و اسکان نیازمند است اما در عین حال در مسائل جمعی نیازمند راهنمایی است که او را هدایت کند تا چه کاری را انجام دهد و چه کاری را انجام ندهد، چه اموری برای او خوب است و چه چیزهایی برای او بد است گرچه نیاز انسان به زندگی اجتماعی او است اما چگونه زیستن او منوط به وحی الهی است.

خواجه نصیر طوسی (ره) می‏فرماید: منکران خدا و پیامبر زندگی جمعی دارند لیکن در تأمین اجتماع برین و زندگی مقبول محتاج به هدایت آسمانی‏اند و به عبارت دیگر: انسان‏ها می‏توانند زندگی مادی خود را شکل دهند و با قرارداد زندگی کنند اما زندگی سعادتمندانه واقعی که در پرتو آن سعادت ابدی و جاودانه نیز تأمین باشد نیازمند به هدایت انبیاء الهی است.(۲) و به عبارت دیگر چنانکه انسان در زندگی فردی نیازمند به غذاست اما علم تغذیه و پزشکی و شعب وابسته به آن‏ها وی را به کیفیت تغذیه راهنمایی می‏کنند تا برای زنده ماندن چه غذاهایی را و به چه مقدار بخورند درمسائل اجتماعی نیز چگونه زیستن انسان نیازمند به راهنما است.

شیخ بهایی در کشکول نکته ظریفی را نقل می‏کند وی می‏گوید: «از حکیمی پرسیدند: چرا کم غذا می‏خورید؟ او در پاسخ گفت: گروهی زنده‏اند تا غذا بخورند ولی من می‏خورم تا زنده بمانم و برای زنده ماندن همین مقدار کافی است و زائد بر آن را باید حمل کنم ولی اگر به مقدار لازم بخورم او مرا حمل می‏کند.» معنای این سخن آن است که آدمیان در مقدار غذا، کیفیت آن، چگونه خوردن آن به تعلیم و راهنمایی نیازمند است.

راه رشد جامعه از دیدگاه قرآن

قرآن کریم در زمینه رشد تدریجی جامعه از نظر کمی و کیفی مشتمل بر آیاتی است که مضامین آن آیات هم عهده‏دار و متمم تأمین نموّ تدریجی جامعه و هم مقدمه و سرپلی برای عنایت اسلام به مسائل اجتماعی است.

قرآن می‏گوید: بشر اولی با هم زندگی می‏کردند. پس از آن که در میان آنان اختلاف ظهور کرد خدای سبحان برای حل اختلاف آنان پیامبران را مبعوث کرد و قانون در اختیار آن‏ها قرار داد تا زندگی جمعی انسان‏ها را نظم و سامان بخشیده و در پرتو حاکم شدن نظم آن را ارجمند کرد.

برای این که جامعه از جهت کمی و کیفی رشد نماید نیازمند به هدف واحد و اصول و مبانی و خط مشی‏های واحد است تا انسان‏ها در پرتو آن در مسیر واحد و در جهت هدف واحد حرکت کنند و کسی در جهت خلاف آن حرکت نکند و اگر کسی در مسیر خلاف حرکت کند او را برگردانند تا هماهنگ با دیگران حرکت کند.

«کان الناس امة واحدة فبعث اللّه النبیین مبشّرین و منذرین وانزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه(۳) مردم یک گروه بودند پس خدا رسولان فرستاد که نیکان را بشارت دهند و بدان را بترسانند و با آنان کتاب به راستی فرستاد تا تنها دین خدا به عدالت در موارد نزاع مردم حکم فرما باشد.

بنابراین پیام انبیاء الهی آن است که جامعه بشری برای شکوفایی به هدف واحد و مشترک نیازمند است و لازمه داشتن هدف واحد اصول و مبانی واحد است و اصول و مبانی واحد ملازم با خط مشی است و با وحدت خط مشی فروع جزئی آن نیز واحد خواهد بود. وقتی همه در مسیر واحد و به سمت واحدی حرکت کنند هرکس راه خود را می‏رود و سرعت مستعدان و سبقت تیزهوشان موجب برخورد نخواهد بود. بر همین اساس است که قرآن کریم دستور داد به سرعت حرکت کنید «و سارعوا الی مغفرة من ربّکم»(۴) به سوی مغفرت پروردگار خود با سرعت حرکت کنید و در میدان خیرات از یکدیگر سبقت بگیرید، «فاستبقوا الخیرات.»(۵)

اگر وحی و رسالت نبود جامعه نه گسترش کمّی داشت و نه رشد کیفی، اما رشد کمّی نداشت به این دلیل که جوامع پیوسته گرفتار جنگ‏های خانمان سوز بود و این جنگ و کشتار مجال رشد به جامعه نمی‏داد راه رشد کیفی نداشت به این دلیل است که در صورت نبود وحی و رسالت، جوامع انسانی هدفی جز هدف حیوانی و تأمین لذایذ و بهره مادی نمی‏داشت و اگر هدف حیوانی باشد نتیجه آن محرومیت از زندگی اصیل انسانی است.

رفع اختلافات در جوامع توسط انبیاء

قرآن کریم در آیات فراوانی به این نکته می‏پردازد که با اختلاف جامعه از شکوفایی باز می‏ماند و برای جلوگیری از توقف و رکود و هدر دادن نیرو و توان باید اختلاف و نزاع را به کناری نهاد و با اعتصام به ریسمان الهی به رشد و شکوفایی نائل آمد. از جمله در سوره یونس فرمود:

«و ما کان الناس الّا امة واحدة فاختلفوا و لولا کلمة سبقت من ربّک لقضی بینهم فیما فیه یختلفون»(۶) یعنی بشرهای اولی زندگی ساده‏ای داشتند. زیرا آن‏ها نه وسائل صنعتی و کشتار جمعی داشتند و نه سرمایه‏های سنگین و علل و عوامل آشوب برانگیز دیگر، بلکه آن‏ها سالیان متمادی در یک زندگی ساده بسر می‏بردند تا کم‏کم رشد کردند و از صنعت و سرمایه برخوردار گردیدند. پس از آن بود که اختلاف در میان آنان پدید آمد و وقتی اختلاف پیدا شد کتاب‏های آسمانی که حاوی مجموعه قوانین و مقررات بود نازل گردید، تا به این اختلاف پایان دهد و به زندگی آنان نظم و سامان بخشد.

شایان توجه است که نازل نشدن کتاب‏های آسمانی بر بشر اولیه به این معنا نیست که آن‏ها بدون حجت الهی زندگی می‏کردند و پیامبری در بین آنان نبود بلکه در بین آنان پیامبری بود که آن‏ها را هدایت می‏کرد، از این رو همیشه حجت الهی و پیامبر در بین مردم بود تا آن‏ها را هدایت کند گرچه کتاب مدوّنی در اختیار آنان نبود. این نکته نیز قابل توجه است که کتاب در اصطلاح قرآن کریم: مجموعه قوانینی است که عقاید، احکام، حقوق، اخلاق و مسایل کیفری و مانند آن را تبیین می‏کند. خداوند در میان انبیاء الهی به پنج پیامبر اولوالعزم کتاب داده است و پیامبران دیگر یا با مواعظ و نصایح و بیان امور اخلاقی مردم را اداره می‏کردند و یا حافظ شریعت یکی از انبیاء اولوالعزم گذشته بودند گرچه برخی از بزرگان مانند ابونصر فارابی در کتاب (الملة) برای حضرت آدم نیز کتاب قائل بوده است.

بنابراین انسان‏ها هیچگاه بدون حجت الهی نبوده‏اند و اولین انسانی که در روی زمین خلق شده و زندگی می‏کرد و نسل فعلی به او ختم می‏شود ـ یعنی حضرت آدم(ع) ـ حجت خداوند بوده است. زیرا حجت الهی پیش از خلق است «لان الحجة قبل الخلق»(۷) حجت خدا قبل از خلق افراد عادی است چنانچه حجت با خلق و بعد از خلق نیز خواهد بود از برخی روایات استفاده می‏شود که قبل از آدم انسان‏های دیگری بودند اما ظاهراً منقرض شدند و نسل کنونی بشر به حضرت آدم و حوا(ع) ختم می‏شود و اولین سخنی که از زمینه ثواب و گناه مطرح شد به وسیله حضرت آدم بود که هابیل به برادر خود گفت: انی ارید ان تبوأ باثمی و اثمک فتکون من اصحاب النار و ذلک جزاء الظالمین.(۸) می‏خواهم گناه کشتن من و گناه مخالفت تو، هر دو به تو باز گردد تا تو اهل آتش جهنم شوی که آن آتش جزای ستمکاران است. از این آیه استفاده می‏شود که هابیل سخن ثواب و گناه و آتش را از زبان پدرش حضرت آدم(ع) آموخت و با برادر خود مطرح نمود پس حجت خدا قبل از خلق افراد عادی است در سوره مبارک هود فرمود: ولوشاء ربّک لجعل الناس امة واحدة ولایزالون مختلفین(۹) اگر ذات اقدس الهی می‏خواست مردم را با اجبار و اضطرار یکسان قرار می‏داد. ولی تکامل در آن نبود زیرا هر کس با اراده و سلیقه و نظر خاص خود در این صراط تکامل حرکت نمی‏کرد بلکه با جبر در این مسیر قرار می‏گرفت اما چون انسان‏ها با اختیار در مسیر تکامل حرکت می‏کنند بین آنان اختلاف پیدا می‏شود و چون اختلاف در بین آنان به وجود می‏آید ضرورت نزول کتاب مطرح می‏شود.

بنابراین اصل اختلاف نظر، طرز تفکر و تفاوت استعدادها سهم مؤثری در تکامل بشری دارند اما کتاب الهی که جامع قوانین مدنی، حقوقی و کیفری است از طرف خدا نازل می‏شود تا مردم به اختلاف‏ها و نزاع‏ها پایان دهند، اختلاف پسندیده و اختلاف ناپسند.

دو نوع اختلاف در بین انسان‏ها قابل مشاهده است:

۱ـ اختلاف ممدوح و پسندیده: اختلافی که طبیعی است و مایه تکامل انسان‏ها است، اختلافی که از اختلاف سلیقه‏ها ناشی می‏شود و این اختلاف قبل از علم است اما همین که قانون آمد و واقع روشن شد آن اختلاف حل می‏شود از این رو انسان‏هایی که بر اساس فطرت اولیه به قانون علاقمندند بعد از روشن شدن حق و پذیرش آن متحد شده و به اختلاف پایان می‏دهند.

۲ـ اختلاف ناپسند: برخی انسان‏ها بعد از روشن شدن حق با دیگران اختلاف پیدا می‏کنند این اختلاف مذموم و ناپسند است منشأ این اختلاف نیز عالمان بی‏تقوا یا سیاست بازان هوس هستند. که این اختلاف بعد از علم و آگاهی و روشن شدن حق است: «کان الناس امة واحدة فبعث اللّه النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ما جائتهم البینات بغیاً بینهم»(۱۰) مردم یک دسته بودند و تضادی در بین آنها وجود نداشت بتدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایی در میان آنها پیدا شد در این حال خدای سبحان پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانی که به سوی حق دعوت می‏کرد با آن‏ها نازل شد تا در میان مردم در آن چه اختلاف داشتند، داوری کند افراد با ایمان در آن اختلاف نکردند تنها گروهی از کسانی که کتاب را دریافت داشته بودند و نشانه‏های روشن به آن‏ها رسیده بود به خاطر انحراف از حق و ستمگری در آن اختلاف کردند.

استاد علامه طباطبایی رضوان اللّه علیه در تفسیر المیزان(۱۱) فرمودند: اختلاف قبل از علم، اختلاف، فطری و ضروری و طبیعی است و سرچشمه آن اختلاف سواد انسان‏ها است که منجر به اختلاف احساسات و ادراکات و احوال است و این اختلاف منتهی به اختلاف اغراض و مقاصد و آمال است و این اختلاف خود سبب اختلاف در افعال و اعمال می‏شود و همین اختلاف است که سرانجام آن، اختلال نظام اجتماع است و برای رفع این اختلاف بشریت نیازمند به وحی و ره آورد انبیاء است اما اختلاف دیگری بعد از آمدن دین و کتاب پیدا می‏شود که این اختلاف بعد از علم است که آن را حاملان دین به وجود آوردند که در واقع سرچشمه این اختلاف بغی و ستم است نه فطرت.

گویا اختلاف ممدوح نظیر اختلاف دو کفه ترازو است که اختلاف وزن و موزون را نشان می‏کند و تلاش این است تا با توازن دوکفه ترازو قسط و عدالت را نشان دهد و ممکن است اختلافی بعد ازتوازن بین دو کفه با دستکاری کم فروش و مطفف پدید آید که ستم و تجاوز به حقوق صاحب حق است و شخص مطفف مشمول (ویل للمطففین) می‏شود و چاه ویل را به جان می‏خرد. و چون اختلاف در دین ریشه در بغی و ستمگری و هوا و هوس عالمان و سیاست بازان دارد، کتاب‏هایی که در زمینه ملل و نحل نوشته شده دارای دو بخش است. یک بخش آن عهده تبیین ملل است که انبیاء از آدم(ع) تا خاتم آن را آوردند و بخش دیگر مشتمل بر نحل و متحولات است که آگاهان جامعه و علماء سوء در برابر انبیاء برساختند و علماء سوء برای این که در تحکیم متحولات خود موفق گردند با طاغیان عصر خود ساختند تا از آن‏ها به عنوان بازوان اجرایی خود بهره ببرند. از این رو ملاحظه می‏شود که در طول تاریخ آمار متنبیان یعنی کسانی که بدروغ ادعای نبوت کرده‏اند کمتر از سلسله انبیاء نبودند.

حل اختلاف غایت و فایده بعثت انبیاء

حل اختلاف مردم و ایجاد وحدت گاه به صورت فایده بر انگیختن انبیاء و نزول کتاب‏های آسمانی مطرح می‏شود و گاه به صورت فایده و غایت بعثت آنان و نزول کتاب‏های آسمانی ذکر می‏شود.

برخی آیات قرآن به این مسئله می‏پردازد که کتاب الهی برای داوری در اختلاف هاست «و ماانزلنا علیک الکتاب الّا لتبین لهم الذی اختلفوا فیه و هدی و رحمة لقوم یؤمنون»(۱۲) ما قرآن را فقط برای این منظور نازل کردیم که تو موارد اختلاف آن‏ها را تبیین کنی تا حق برای آن از باطل تمایز پیدا کند و به مقتضای آیه «قد تبین الرشد من الغی»(۱۳) هدایت از ضلالت تبین یابد و افراد جامعه بتوانند در بین آراء گوناگون اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی و سیاسی موجود در جامعه، حق را بیابند و بگروند که در این صورت پیامبر بمانند قاضی عادل و معصوم و کتاب آسمانی کتاب قانون و عدالت خواهد بود و آراء مختلف بمنزله طرفین دعوا است که گاهی هر دو حق می‏گویند. داوری وحی به این است که شما مخیر هستید که هر کدام را انتخاب کنید چه هر دو مساوی باشند یا یکی افضل از دیگری باشد و گاهی یکی حق می‏گوید و دیگری باطل که در این صورت وحی احقاق حق و ابطال باطل می‏کند.

رسالت پیامبر اسلام(ص) نیز پایان دادن به اختلاف‏های قبل از علم به قرآن است اما اختلافی که بعد از علم به قرآن پدید می‏آید این اختلاف را خدای سبحان در قیامت حل می‏کند، چنان که فرمود: «الی اللّه مرجعکم جمیعاً فینبئکم بما کنتم فیه تختلفون»(۱۴) بازگشت همه شما به سوی خداست. سپس از آن چه در آن اختلاف می‏کردید به شما خبر خواهد داد.

سرّ این که حل اختلاف بعد از علم در قیامت خواهد بود برای آن است که در قیامت معنی واقعی ظهور می‏کند و هیچ مجالی برای انکار آن نیست زیرا در دنیا هر کس تلاش و کوشش می کند تا برداشت خود را از کتاب آسمانی توجیه کند ولی در قیامت چنین نیست و اما اگر خودخواهی در بین نباشد اختلافاتی که در دایره اسلام وجود دارد در هر عصری با معیارهای قرآنی قابل برطرف شدن هست از این رو خدای سبحان تنها مرجع حلّ اختلاف را وحی الهی و پیامبر گرامی می‏داند و می‏فرماید: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم فان تنازعتم فی شی‏ء فردّوه الی اللّه و الرسول...»(۱۵) ای کسانی که ایمان آورده‏اید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولیای امر را و هرگاه در چیزی نزاع داشتید آن را به خدا و پیامبر بازگردانید و از آن‏ها داوری بطلبید. زیرا رسول اکرم(ص) قاضی عادل و معصوم است و قانون یعنی وحی الهی نیز معصوم است.

پس اختلاف‏های عالمانه و عامدانه درباره قرآن فقط در قیامت حل می‏شود، زیرا در آنجا دسیسه‏های دشمن و وسوسه‏های شیطان تأثیری نخواهد داشت و اما اختلاف مؤمنان که از روی غرض نیست با مراجعه به وحی برطرف خواهد شد.

شکوفایی جامعه در پرتو دعوت به وحدت

انبیاء برای این که جامعه را در پرتو وحدت شکوفا کنند هم زمینه‏های پیدایش وحدت را بیان کردند و هم دعوت به وحدت نموده و از تفرقه نهی کردند. زمینه‏های پیدایش وحدت که تاکنون بیان گردید عبارت بود از:

۱ـ ارائه هدف مشترک.

۲ـ ارائه اصول و مبانی مشترک.

۳ـ راهنمایی به خط مشی مشترک.

۴ـ تعلیم فروع جزئی زیر پوشش خط مشی کلّی.

۵ ـ پیروی از راهنمای واحد و رهبر مشترک.

و اما آیاتی که دعوت به وحدت و نهی از تفرقه می‏کند عبارتند از:

الف: دعوت به وحدت با پیروی صراط مستقیم: «و انّ هذا صراطی مستقیماً فاتّبعوه و لا تتبعوا السبیل فتفرق بکم عن سبیله ذلکم وصّیکم به لعلّکم تتّقون»(۱۶) این راه مستقیم من است از آن پیروی کنید و از راه‏های پراکنده و انحرافی پیروی نکنید که شما را از طریق حق دور می‏سازد. این چیزی است که خدای سبحان شما را به آن سفارش می‏کند شاید تقوا و پرهیزکاری پیشه کنید.

وجود مبارک حضرت رسول (ص) در جمع اصحاب خود برای بیان مضمون این آیه کریمه یک خط مستقیم بر روی زمین ترسیم کرد سپس خطوطی جزئی و فرعی از طرف راست و چپ آن رسم فرمودند، آنگاه از اصحاب پرسیدند این نقشه چیست آن‏ها عرض کردند ما نمی‏دانیم. رسول خدا(ص) فرمود: راهی که من آورده‏ام مانند همین راه وسط است و آن راه‏های چپ و راست، راه‏های گمراهی است.

بنابراین اگر مسلمانان خواهان فلاح ورستگاری هستند باید از صراط مستقیم پیروی کنند و از راه‏های دیگر که راه گمراهی است پیروی ننمایند.

ب: نهی از تفرقه و اختلاف: «انّ الذین فرّقوا دینهم و کانوا شیعاً لست منهم فی شی‏ء انما امرهم الی اللّه ثم ینبّئهم بما کانوا یفعلون»(۱۷) کسانی که آیین خود را پراکنده ساختند و به دسته‏های گوناگون و مذاهب مختلف تقسیم شدند، تو هبچ گونه رابطه‏ای با آن‏ها نداری، سرو کار آنها تنها با خداست،سپس خدا آن‏ها را از آن چه انجام می‏دهند با خبر می‏کند.

ج: دعوت به اتحاد و بیان خط مشی و اصول آن: در سوره آل عمران خداوند طی آیاتی هم مردم را به اتحاد نموده و خط مشی و اصول آن را بیان می‏کند و هم از تفرقه و اختلاف نهی می‏کند «واعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لاتفرّقوا»(۱۸) و همگی به ریسمان خدا(قرآن و اسلام و هرگونه وسیله وحدت) چنگ بزنید و پراکنده نشوید در این آیه هم امر به اتحاد و هم نهی از اختلاف می‏کند تا ضرورت وحدت روشن شود.مفاد آیه آن نیست که هر فردی از افراد جامعه لازم است مسلمان و مؤمن باشد بلکه منظور آن است که همگان با هم مسلمان و مؤمن باشند،توضیح آن که اگر هزار نفر در منطقه‏ای بسر می‏برند و هر کدام مؤمن و مسلمان باشند ولی هماهنگ، مساعد، معاضد و معاون یکدیگر نباشند هیچ کدام از آنان به آیه عمل نکردند و اگر همه آنان هماهنگ و معاون یکدیگر باشند به آیه عمل کرده‏اند.

دستور قرآن به ایمان و شهادت به صدق ره‏آورد وحی و رسالت یک مسئله فردی است اما وقتی می‏فرماید: «واعتصموابحبل اللّه جمیعاً و لاتفرقوا»(۱۹) و قید جمیعاً را می‏آورد یعنی همگان باید چنین باشند.

قرآن کریم گاهی می‏فرماید: «یا ایهاالذین آمنوا اوفوا، بالعقود،(۲۰) ای مؤمنان به پیمان‏ها و قراردادها وفا کنید»، معنای آن این است که هر کس به عقد خود وفا کند و اگر هزار نفر از بازار کالا خرید می‏کنند در این مورد هزار عقد است و هزار وفای به عقد را به دنبال دارد. هیچ کس ملزم به وفای به عقد دیگری نیست. و به طور کلی خاصیت قانون آن است که اغلب به صورت حقیقیه بیان می‏شود ولی در مقام عمل و امتثال به قضایای متعدد به تعداد مکلفین انحلال می‏یابد و گاهی می‏فرماید: «واعتصموابحبل اللّه جمیعاً ولاتفرقوا» که قید «جمیعاً» را بعد از دستور به اعتصام به حبل اللّه می‏آورد یعنی تکلیف و وظیفه‏ای به همه مسلمانان است که همگان باید در خدمت قرآن وعترت باشند، همگان از اسلام دفاع نمایند اگر قرآن چنین دستوری نمی‏داد یک انسان منزوی نیز می‏توانست معتقد باشد که مسلمان کاملی است در حالی که حفظ وحدت در دین آمده و از وظائف همگان است.

قران پس از دستور به اتحاد، فضائل آن را بیان می‏کند و می‏فرماید: «و اذکروا نعمة اللّه علیکم اذ کنتم اعداءً فالّف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا و کنتم علی شفا حفرة من النار فانقذکم منها کذلک یبین اللّه لکم آیاته لعلّکم تهتدون»(۲۱) نعمت بزرگ خدا را بر خود به یاد آورید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و او میان دلهای شما الفت ایجاد کرد و به برکت نعمت او، برادر شدید. و شما بر لب حفره‏ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد، این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار می‏سازد. شاید پذیرای هدایت شوید.

قضاوت عمومی و ولایت مشترک

قرآن در کنار دعوت به اتحاد و پرهیز از تفرقه با امر به نظارت عمومی به عنوان عامل ولایت و پیوند مشترک امر به معروف و نهی از منکر را لازم شمرده است تا با اجرای آن هم از وقوع آن از فساد و تبهکاری پیش‏گیری گردد و هم در مقام مبارزه با فساد و تبهکاری، همه کارها برای قضا و داوری به محاکم رسمی کشانده نشده و به اجرای حدود و تعزیرات منتهی نشود از این رو فرمود: «ولتکن منکم امة یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون، و لاتکونوا کالذین تفرقوا و اختلفوا من بعد ماجائهم البینات و اولئک لهم عذاب عظیم، یوم تبیضّ وجوه وتسودّ وجوه»(۲۲) باید از میان شما جمعی دعوت به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنند و آنان همان رستگارانند. و مانند کسانی نباشید که پراکنده شدند و اختلاف کردند. آن هم پس از آن که نشانه‏های روشن پروردگار به آنان رسید و آن‏ها عذاب عظیمی دارند و آن عذاب عظیم روزی خواهد بود که چهره‏هایی سفید و چهره‏هایی سیاه می‏گردند. در این آیات پس از فراخوانی به دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر و نظارت عمومی، با سبک گفتاری خاصی با شدیدترین لحن به خطر تفرقه و اختلاف اشاره می‏کند. زیرا چنین می‏گوید: بعد از روشن شدن حق و آشکار شدن مطلب اگرکسی داعیه اختلاف در سر بپروراند گرفتار عذاب عظیم خواهد شد و زمان این عذاب روزی است که صورت گروهی سیاه می‏شود. این یک هشدار و زنگ خطر است که بخشی از عذاب عظیم همان روسیاهی قیامت است واین روسیاهی در قیامت رسوایی است انسانی که در قیامت سیه روی باشد. نشانه سیاهی درونی اوست در قیامت اگر انسانی سفیدروی باشد نشانه روسفیدی دنیا و سعادت آن‏هاست‏و اگر سیه روی باشد روسیاهی درونی و رسوایی آن‏هاست.

پس از هشدار به خطر اختلاف و تفرقه وعذاب عظیم آن‏هااز قیامت برای تشکل جامعه و انسجام مطلوب آن یکی از امتیازات جامعه ایمانی را بیان می‏کند که این جامعه امر به معروف و نهی ازمنکر می‏کنند وبه خدا ایمان می‏آورند: «کنتم خیر امّة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون باللّه ولو آمن اهل الکتاب لکان خیراً لهم منهم المؤمنون واکثرهم الفاسقون» (۲۳)شما بهترین امتی بودید که به سود انسان‏ها آفریده شده‏اند چه این که امر به معروف و نهی از منکر می‏کنید و به خدا ایمان دارید و اکثر اهل کتاب به چنین برنامه و آیین درخشانی ایمان آورند برای آن‏ها بهتر است ولی عده کمی از آن‏ها با ایمانند و بیشتر آن‏ها فاسقند و خارج از اطاعت پروردگار.

پیامبر اسلام(ص) هنگام ورود به مدینه و قبل از ساختن مسجد و اقدام به کارهای عمرانی به منظور تأسیس جامعه ایمانی و ایجاد همدلی در آحاد یک امت، اولین شعارش این بود که فرمود: «تأخوا فی اللّه اخوین اخوین»(۲۴) یعنی همه شما دو به دو در راه خدا برادر شوید، حضرت رسول (ص) با برقراری عقد اخوت بین مؤمنان و بین خود و وجود مبارک حضرت امیر(ع) و برادری بین اوس و خزرج. شعار اتحاد و هماهنگی را تحقق بخشید.

این شعار حضرت در آغاز تأسیس حکومت بود و در حجة‏الوداع نیز خطبه معروف به وحدت را ایراد کرد و در آن فرمود: «المسلمون اخوة تتکافا دمائهم یسعی بذمتهم ادناهم و هم ید علی من سواهم»(۲۵) یعنی مسلمانان با هم برادرند خون هایشان شبیه هم هست، خون هیچکس ارزش مندتر از خون دیگر نیست.

در سوره مبارکه حجرات فرمود: «انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم و اتقوا اللّه لعلکم ترحمون»(۲۶) مؤمنان برادران یکدیگرند پس دو برادر خودرا صلح و آشتی دهید و تقوای الهی پیشه کنید، باشد که مشمول رحمت او شوید.

بر اساس روایتی که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «انا و علی ابوا هذه الامه»(۲۷) من و علی پدران این امت هستیم. پس همه مسلمانان فرزندان پیامبر و علی (ع) و برادران یکدیگر هستند چه این که قرآن همه مؤمنان را فرزندان حضرت ابراهیم خلیل می‏داند و می‏فرماید: «ملّة ابیکم ابراهیم هو سمّاکم المسلمین من قبل و فی هذا»(۲۸) از آیین پدرتان ابراهیم پیروی کنید خداوند شما را در کتاب‏های پیشین و این کتاب آسمانی مسلمان نامید.

با توجه به آیات و روایات، اولاً مسلمانان بر اساس دیانت اسلام فرزندان یک پدرند و علی علیه السلام نیز نقش پیامبر است و این سلسله نیز به ابراهیم (ع) ختم می‏شود و آن حضرت، هم پدر انبیای ابراهیمی و هم پدر امت هاست.

اهمیت جامعه در اسلام

اسلام به جامعه برین با دید تکریم می‏نگرد و در ساختار آن سعی بلیغ دارد اهتمام اسلام به جامعه در حدّی است که نوع احکامش را به روال جمعی تنظیم کرده است و در هنگام تزاحم مصلحت فرد و جامعه، صلاح جامعه را بر صلاح و سود فرد مقدم داشته است، علاوه بر این، آیاتی که در گذشته در رابطه با جامعه و لزوم وحدت و پرهیز از تفرقه و لزوم نظارت عمومی مورد بررسی قرار گرفت نیز نشانه اهتمام اسلام به جامعه است.

با یک نگاه اجمالی به مجموعه احکام اسلام معلوم می‏شود که روح جمعی در همه احکام و حکم اسلامی پخش است چنان که گلاب در گل مفروش است و با گرفتن گلاب از گل، آن برگ گل فاقد منظر زیبا و بوی خوش می‏شود اگر روح جمعی را از مسلمانان و احکام اسلامی بردارند. این دین نیز بی‏خاصیت می‏شود.

در مورد نماز که کار روزانه مسلمانان است از طرفی دستور داده است که آن را با جماعت اقامه کنند و اقل جماعت هم دو نفر است. گرچه از برخی روایات استفاده می‏شود که اگر کسی نباشد که مؤمن با او نماز جماعت برگزار کند، نماز فرادای او نیز جماعت است «المؤمن وحده جماعة»(۲۹) سرّ جماعت بودن آن است که فرشتگان با او هستند. و از طرفی دستور می‏دهد که‏این فریضه را در مسجد برگزار کنند «لاصلوة لجارالمسجد الّا فی المسجد» همسایه مسجد باید نماز را در مسجد اقامه کند.

بر اساس این که اجتماع‏های کوچک در طول هفته به صورت یک اجتماع عمومی در شهر ظهور کند دستور برگزاری نماز جمعه را صادر کرده است و برای عظمت و اهمیت نماز جمعه دو حکم فقهی بیان کرد که اولاً تا شعاع یک فرسخ نباید نماز جمعه دیگری برگزار شود و ثانیاً تا شعاع دو فرسخی همه کسانی که عذری ندارند موظف‏اند در نماز جمعه شرکت نمایند.

علاوه در محدوده شهر در سال اجتماع بزرگتری شکل می‏گیرد تا نماز عید قربان و عید فطر در آن برگزار گردد و برای تأمین چنین هدفی دستور داد که به صحرا بروند تا در فضای وسیع زیر آسمان گرد آمده و یک معبود را با یک نوا و ندا پرستش نمایند و برای ظهور و حضور روح جمعی مسلمانان در سطح جهان دستور داد تا همه مردم از شهر و روستا از کشورهای مختلف سالی یک بار در کنگره عظیم و بین المللی حج شرکت کنند. مردمی که از حضیض هر دره و فجّ عمیق سر برآورده و از اوج قلّه هر کوهی سر فرود آورند و همگان در کنار کعبه، خدای یگانه و یکتا را با یک صدا و نجوا بخوانند و بخواهند.

بنابراین احکام اسلامی نظیر نمازهای جماعت، جمعه، عید، کنگره عظیم حج، جهاد، انفاق و زکات با توجه به مصارف هشتگانه آن از احکام اجتماعی اسلام است و این احکام و احکام اجتماعی دیگر به گونه‏ای تنظیم شده است که جنبه زیست اجتماعی بشر تقویت شود.

پی‏نوشت‏ها:

۱. سوره طه، آیه ۶۴.

۲. الاشارات و التنبیهات، ج ۳، ص ۲۳۷.

۳. سوره بقره، آیه ۲۱۳.

۴. سوره آل عمران، آیه ۱۳۳.

۵. سوره بقره، آیه ۱۴۸ و مائده، آیه ۴۸.

۶. سوره یونس، آیه ۱۹.

۷. اصول کافی، ج ۱، ص ۱۷۷.

۸. سوره مائده، آیه ۲۹.

۹. سوره هود، آیه ۱۱۸.

۱۰. سوره بقره، آیه ۲۱۳.

۱۱. المیزان، ج۲، ص ۱۲۱ ـ ۱۲۶.

۱۲. سوره نحل، آیه ۶۴.

۱۳. سوره بقره، آیه ۲۵۶.

۱۴. سوره مائده، آیه ۴۸ و انعام، آیه ۱۶۴.

۱۵. سوره نساء، آیه ۵۹.

۱۶. سوره انعام، آیه ۱۵۳.

۱۷. همان، آیه ۱۵۹.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۲۱:۰۳
ندا حقانی شمامی


قرآن و آداب و رسوم ایرانیان 
قرآن و آداب و رسوم ایرانیان





با ظهوراسلام و ورود قرآن کریم در جامعه ی ایرانی و حضور آن در زندگی مردم، بسیاری از رسم ها و آداب ایرانی، رنگ و بوی قرآنی به خود گرفتند. قرآن کریم، تأثیرات شگرفی را در این وادی از خود بر جای گذاشته است. این کتاب آسمانی، بسیاری از آداب و رسوم آن جامعه را به صورت بنیادی، تغییر داده و برخی از سنت ها را تعدیل کرده است. 
تأثیر قرآن بر فرهنگ عامه ی ایران را می توان در زمینه های متفاوتی چون آیین ها، سنت ها، معاشرت ها، داد و ستدها، مثل ها و متل ها، دعاها و نفرین ها و سوگندها و... جستجو و بررسی کرد. 
هر چند که بر شمردن آداب و رسوم ایرانی ـ قرآنی، در این نوشته ی کوتاه، ممکن نیست، و لیکن: 
آب دریا را اگر نتوان کشید 
هم به قدر تشنگی باید چشید. 
پس اینک چند نمونه از آداب و رسوم ایرانی را که قرآن کریم در آن جلوه گری می کند، به تماشا می نشینیم: 

یک. ضرب المثل های قرآنی 

مثل های قرآنی، مثل هایی است که مانند بسیاری از گونه های کلامی دیگر در ادبیات فارسی و فرهنگ شفاهی مردم، تحت تأثیر فرهنگ و آموزه های قرآن کریم، قرار گرفته است. به مثل هایی مثل قرآنی گفته می شود که رایحه ای از قرآن کریم در آن استشمام شود و به گونه ای، اشاره به یکی از نام ها، سوره ها و آیه های قرآن داشته یا بخشی از متن یا ترجمه یا محتوای آیات، در آن ظهور داشته باشد. 
در این جا، بخش کوچکی از امثال فارسی ای را که تأثیر پذیرفته از قرآن کریم اند، تقدیم می داریم: 
1 ـ اول بسم الله و غلط: مثلی است بر گرفته از این که کسی در ابتدای قرائت قرآن و در جمله ی بسم الله الرحمن الرحیم، دچار اشتباه شود و آن را غلط تلفظ کند. این مثل، برای کسی به کار می رود که در ابتدای کاری، دچار اشتباه و خطا شود. 
2 ـ جا به جاک نعبد جا به جاک نستعین: مثلی است به مفهوم این که هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد و گاه به معنای این که گاهی این و گاهی آن و هر کاری جای خود را دارد، استعمال می شود. اصل این مثل، از آن جاست که از دانشمندی ظریف ـ به مزاح ـ پرسیدند: سبب چیست که لفظ « ایاک » در آیه « ایاک نعبد و ایاک نستعین » تکرار شده است، در صورتی که به رعایت ایجاز و اختصار، ممکن بود گفته شود: « ایاک نعبد و نستعین ». دانشمند، جواب داد: « برای این که اگر ایاک تکرار نشده بود، معنی اش این بود که عبادت و استعانت، همیشه باهم باشد، در صورتی که بعضی جاها خدا را عبادت می کنیم و بعضی اوقات از خدا استعانت می جوییم که به عبادت اشتغال نداریم » و آن گاه بر سبیل ظرافت گفت: « ایاک نعبد و ایاک نستعین، یعنی جا به جاک نعبد و جا به جاک نستعین ». 
3 ـ یک قلش هم بگیرد، بس است: مثلی است که با استفاده از سوره های چهار قل (کافرون، اخلاص، فلق، ناس) ساخته شده است. منشأ مثل، حکایتی است که شخص، بنا بر معمول، برای رفع چشم زخم و شر حسودان و... چهار قل می خواند. گفتند: تا کی چهار قل می خوانی؟ به نظر نمی آید که چهار قلت اثر کند. گفت: یک قلش هم بگیرد، کافی است ! 
معنای مثل، این است که اگر یک تدبیر از تدابیر هم پیش برود و مؤثر افتد، کافی است. 
4 ـ قرآن خدا غلط بشود، کار او غلط نمی شود: مثلی است، برداشته از این که امکان وجود غلط و نادرستی در قرآن کریم وجود ندارد. گوینده ی مثل، با این فرض می گوید بر فرض اگر در قرآن خدا هم غلط وجود داشته باشد، در کار فلانی، غلط وجود ندارد و این جمله را دلیل بر صحت اقوال او قرار می دهند. معنای مثل، این است که شخص، بر این کار مواظبت دارد و احتمال این که در این کار خطا کند، بسیار کم است. 
5 ـ لا تقربوا الصلوه را می شنود و انتم سکاری را نمی شنوند: 
مثلی است برگرفته از آیه ی43 سوره ی نساء، به این معنا که هنگام مستی، نماز نگزارید. این مثل، با تغییر ضمایر در حالات مختلف به کار می رود و مراد مثل، این است که از مطلبی، تنها به بخش مفید به حال یا منظور خود بچسبند و به نکات و توضیحات دیگر آن توجه نکنند و نیز به معنای ناشنیده گرفتن جمله ی دوم و سند گرفتن از جمله ی اول است. 

دو. کنایه های قرآنی 

کنایه های قرآنی، ترکیب هایی هستند که در ساختار اصلی تشکیل دهنده ی آنها، اشاره ی کلمه، ترکیب متن یا ترجمه ای از سوره ها و آیه های قرآن کریم پدیدار باشد. این کاربرد، ممکن است در متون نظم و نثر یا در محاورات روزمره، صورت پذیرد. چند نمونه از این کنایه ها چنین است: 
1ـ آیه از آسمان نازل شدن: کنایه از لزوم قطعی انجام یافتن امری است، به حدی که پنداری در تأکید انجام دادن آن، آیه ای نازل شده است و در مواردی، به معنای سخت مصرانه پای فشردن و نسبت به امری نه چندان لازم، به شدت اصرار ورزیدن و برای انجام دادن آن، پایمردی نمودن است، مانند « مگر آیه از آسمان نازل شده که حتماً می خواهی بروی » و « انگار آیه نازل شده که حتماً همین خانه را بخریم ». چنان که از شواهد مثال بر می آید، اصطلاح، معمولاً به صورت منفی می آید یا به صورت مثبت و در معنای منفی. 
2 ـ پیراهن یوسف آوردن: کنایه ای برگرفته از داستان آوردن پیراهن یوسف برای پدرش یعقوب است که موجب بازیافتن روشنایی چشم نابینای او شد و کنایه از انجام دادن کاری فوق العاده و ارجمند و سزاوار آفرین و مرحبای بسیار است. البته گاهی عبارت را در مفهوم مخالف می آورند و در مورد کسی می گویند که کار مختصری انجام داده و ناز و منت بسیار دارد. 
3 ـ فاتحه ی کسی (یا چیزی) را خواندن: به معنای از کسی یا چیزی، صرف نظر کردن است. در محاورات عامیانه، در صورتی به کار می رود که بخواهند مفهوم چیزی را نابود شده، از دست رفته و به اتمام رسیده بدانند که تعبیرات « فاتحه اش را خواندند » و « باید فاتحه اش را خواند » را به کار می برند. 
4 ـ بضاعت مزجات آوردن: بضاعت، به معنای سرمایه و مال است و بضاعت مزجات، به معنای مالی اندک و سرمایه ی کم است. بضاعت مزجات آوردن، کنایه از آوردن یا داشتن سرمایه و توشه ای اندک در برابر مالی فراوان یا عظمتی بسیار است. این کنایه، برداشته شده از آیه ی88 سوره یوسف است که به عزیز مصر می گویند که ما به نزد تو بضاعت مزجات آوردیم. 
5 ـ کوس لمن الملک زدن: کوس در این کنایه، همان نگاره و طبل بزرگ است که در هنگام هزیمت سپاه یا اعلان خبر مهم، نواخته می شود و کوس لمن الملک زدن، به معنای خود را دارای قدرت و نیروی عظیم دیدن و کنایه از ادعای مالکیت و تسلط مطلق کردن است. این کنایه، بر گرفته از آیه ی شانزده سوره ی غافر است که خداوند در آن، ندای لمن الملک، سر داده است. هر گاه شخصی، بی دلیل، خود را دارای قدرت و سلطنت فراوان معرفی کند، می گویند فلانی کوس لمن الملک می زند. 

سه. قرآن و عید نوروز 

با تأیید پیشوایان دینی، نوروز ایرانی، به رسمی ایرانی ـ اسلامی تبدیل شد. سنت های نیک گذشته با آموزه های دینی، قرین گشت و آموزه های نو، به زیبایی و غنای بیشتر آن یاری رساند. 
یکی از سنت های نیکو که در گذشته و امروز، در اقوام مختلف ایرانی مرسوم بوده و هست، حضور قرآن کریم در آیین های نوروزی است و اینک چند نمونه از این دست: 
1 ـ قرآن سفره ی هفت سین: یکی از جلوه های زیبای حضور قرآن در آیین های نوروزی، گذاشتن قرآن، روی سفره ی هفت سین است. در این رسم که می توان گفت: کم ترین گونه ی ارتباط با قرآن در این ایام است. قرآن را روی سفره ی هفت سین ویژه ی تحویل سال نو قرار می دهند. البته لازم به گفتن است که روی سفره ی هفت سین، فقط چیزهایی مانند سیب، سمنو، سنجد و... را که حرف سین در ابتدای آن است، نمی گذارند ؛ بلکه از چیزهای دیگری که از آن، امید رحمت و برکت دارند نیز استفاده می کنند. در « فرهنگ عامیانه ی » هدایت آمده است: « چیزهایی که در سفره ی هفت سین می گذارند، از این قرار است: قرآن، نان، آب و... ». 
2 ـ قرائت قرآن در هنگام تحویل سال: عده ای از متدینان، در دقایق پایانی سال و پیش از آغاز سال جدید، قرآن کریم را در دست می گیرند و در کنار سفره ی هفت سین، آیاتی از قرآن را تلاوت می کنند. از این طریق، پایان سال و هنگام تحویل سال و دقایق نخستین سال جدید را با قرآن و در کنار قرآن هستند و سال نو را با قرائت قرآن آغاز می کنند و از این راه، برای زندگی خود، برکت و معنویت را فراهم می آورند. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۳۱
ندا حقانی شمامی



در طول تاریخ اسلام چهار گونه دیدگاه و برخورد با قرآن کریم را می توان شناخت و آثار و شواهد آن را در فرهنگ اسلامی و حوزه های مرتبط با قرآن کریم مشاهده نمود.

فرآوری: زهرا اجلال - بخش قرآن تبیان
قران

هر یک از این چهار برخورد به گونه ای خاص به سراغ قرآن رفته اند و هر کدام با قرآن شناسی مخصوص به خود، نظامی خاص را برای «ارتباط با قرآن» و «استفاده» از آن پیشنهاد کرده اند که عبارتند از: الف) اصالت کمیت ب) اصالت کیفیت ج) کمیت گرایی د) کیفیت گرایی. 
الف) اصالت کمیت: 
در این دیدگاه، قرآن پدیده ایست که تلاوت آن مایه اجر و ثواب است و اساساً برای این نازل شده است که افراد آن را بخوانند و به «ثواب و اجر» قرائت قرآن نایل شوند. 
در این دیدگاه، راه ارتباط با قرآن، قرائت آن می باشد و تنها حاصل آن، اجر و ثواب مترتب بر آن است. کسی که با این دیدگاه به سراغ قرآن می رود، انتظاری جز کسب ثواب ندارد و تصوّری غیر از این که قرآن خواندن، مستحب مؤکّد و موجب اجر «کثیر» است، در ذهن او نیست؛ بنابراین کاملاً طبیعی است که در این دیدگاه خواندن زیاد قرآن مورد تشویق است و هر چه بیشتر بتوان قرآن خواند، بیشتر از آن استفاده شده است و ختم قرآن نیز کمال مطلوب شمرده می شود. 
این دیدگاه با نزول وحی شکل گرفته است و در عهد نبوی نیز ملاحظه می شود که عده ای از صحابه، خواندن زیاد قرآن را کمال مطلوب می انگارند و به گونه ای جدّی اصرار می کنند که حتی در کمتر از هفت یا سه روز، قرآن را ختم کنند که با برخورد جدی پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) مواجه می گردند. (ک. علوم القرآن عند المفسرین. ج2، ص 326، 327، 330، 331)
ب) اصالت کیفیت: 
این دیدگاه نقطه مقابل دیدگاه اصالت کمیت است. در این دیدگاه، خواندن زیاد قرآن امری ممدوح و نیک تلقّی نمی شود و هیچ تشویقی در جهت تلاوت حجم زیادی از قرآن و یا ختم قرآن صورت نمی گیرد.

این دیدگاه با نزول وحی شکل گرفته است و در عهد نبوی نیز ملاحظه می شود که عده ای از صحابه، خواندن زیاد قرآن را کمال مطلوب می انگارند و به گونه ای جدّی اصرار می کنند که حتی در کمتر از هفت یا سه روز، قرآن را ختم کنند که با برخورد جدی پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) مواجه می گردند

در این دیدگاه، قرآن «جلوه خدا» ست که یک آیه نیز، مظهر کامل این تجلّی است و می توان در آیینه تنها یک آیه، جمال دوست را دید و کمال رب را کشف و شهود کرد. 
این دیدگاه با دیده تحقیر و نقد، به دیدگاه پیشین می نگرد و هیچ گاه توصیه نمی کند که زیاد قرآن بخوانید و این تصور را که قرآن برای نیل به ثواب نازل شده است، تصوری قشری می شمارد و انتظاری جز ثواب، از تلاوت قرآن نداشتن را نگرشی کودکانه و جاهلانه می پندارد. 
آنچه در این دیدگاه قابل توجه است، این است که: «کمیتش ابداً و اساساً اهمیت ندارد و برای ارتباط با قرآن حتی می توان روزها و هفته ها و ماهها، تنها و تنها به یک آیه اکتفا کرده و یا تنها یک سوره را برگزید و آن را خواند و بدین وسیله به جلوات الهی و عالم غیب متصل گردید و از آن بهره برد.
در این دیدگاه، مهم نیست که کسی، هیچ گاه قرآن را ختم نکند و یا تنها با معدودی آیات آشنا باشد و به همین آیات اکتفا کند؛ بلکه این مهم است که بتوان به بطون آیات رسید؛ بنابراین در این دیدگاه هیچ تشویق و توصیه ای بر یادگیری آیات بیشتر و انس با تعداد بیشتر آیات، نمی توان یافت. این دیدگاه را می توان در آرا و افکار برخی متصوفه و عرفا مشاهده کرد.
ج) کمّیت گرایی: 
این برخورد، رایج تر از بقیه برخوردها و دیدگاههاست. در این دیدگاه، کیفیت نیز، امری مهم و معتنابه (قابل اعتنا) شمرده می شود و در استفاده از قرآن و ارتباط با کلام اللّه مورد توجه و توصیه است؛ ولی همه این توجه ها و توصیه ها در مرحله تئوری و نظری باقی می ماند و در مرحله عمل آنچه که «فدا» می شود و عملاً بدان توجهی نمی شود «مسأله کیفیت» است.
د) کیفیت گرایی: 
این دیدگاه و برخورد، تنها در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) مشاهده می شود و می توان همه دیدگاهها و برخوردهای سه گانه پیش را انشعاب و انحرافی از این مکتب اصلی، که «صراط مستقیم» است، دانست. روشها و شیوه هایی که در تعلیم و تلاوت قرآن توسط این مکتب ارائه می شود، به گونه ای است که در آن، هم کمیت و هم کیفیت لحاظ شده است و از افراط و تفریط در کمیت و کیفیت خبری نیست؛ ولی آنچه مهم تر است و گرایش روشها و اسوه های این مکتب به سمت و سوی آن است، «گرایش به کیفیت» است، نه کمیت. 
به عبارت دیگر؛ در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) کمیت نیز، جایگاهی بس مهم دارد و بدان توصیه و تشویق هم می گردد، ولی همیشه این «کیفیت» است که «محور» آن روشها، اسلوبها و اسوه ها و توصیه هاست و «کمیت» تا آنجا مورد توصیه و توجه است که «کیفیت» نیز موجود باشد و اگر قرار است که یکی از کمیت و کیفیت فدا شود؛ این «کمیت» است که فدای «کیفیت»می گردد.

توجّه به کیفیّت، بیش از کمیّت

 هر چند که زیاد قرآن خواندن و ختم قرآن، یک فضیلت است و پیشوایان دین، چنین می کرده اند؛ چنانچه برخی آثار قرائت را که در روایات بدان ها اشاره شده، ذکر می کنیم: 
1. خداوند، به قرائت کننده قرآن پاداش عظیمی خواهد داد:
پیامبراکرم (صلی الله و علیه و آله)  فرمود: "هر کس برای رضای خدا و آگاهی عمیق در دین، قرآن بخواند، ثواب ملائکه و انبیا و رسولان را خواهد داشت ."؛(وسایل الشیعة ، حرّ عاملی ، ج6، ص 184، مؤسسه آل البیت .) 
2. بالا رفتن مقام و درجه قاری در بهشت: 
حفص گوید: از امام کاظم (علیه السلام)  شنیدم که می فرمود: درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است. به قاری گفته می شود: بخوان و (در مراتب بهشت ) بالا برو. سپس می خواند و مقامش بالا می رود؛ (وسائل الشیعة ، همان ، ص 187.) 
3. طولانی شدن عمر بینایی:

امام صادق (علیه السلام)  فرمود: هرکس قرآن را از رو (با نگریستن بر  آیات )، بخواند، از بینایی اش برای مدت طولانی لذت خواهد برد؛ (بحارالأنوار، علامه مجلسی ؛، ج 89، ص 202، داراحیاء التراث) 
4. نورانی شدن خانه: 
پیامبراکرم (صلی الله و علیه و آله)  فرمود: "خانه هایتان را با تلاوت قرآن نورانی کنید...."؛(بحارالأنوار، علامه مجلسی؛، ج 89، ص 200، داراحیاء التراث .) 
5. زیاد شدن برکت خانه:

در این دیدگاه، مهم نیست که کسی، هیچ گاه قرآن را ختم نکند و یا تنها با معدودی آیات آشنا باشد و به همین آیات اکتفا کند؛ بلکه این مهم است که بتوان به بطون آیات رسید؛ بنابراین در این دیدگاه هیچ تشویق و توصیه ای بر یادگیری آیات بیشتر و انس با تعداد بیشتر آیات، نمی توان یافت. این دیدگاه را می توان در آرا و افکار برخی متصوفه و عرفا مشاهده کرد

امام صادق (علیه السلام)  از امیر مؤمنان علی(علیه السلام)  چنین نقل می کند: "خانه ای که در آن قرآن تلاوت و یادی از خدا شود، برکتش زیاد شده، ملائکه در آن جا حاضر می شوند و شیاطین را دور می کنند...."؛(کافی ، همان ، ص575.) 
همه ی این حرف ها درست و به جای خود اما، از طرف دیگر از آداب باطنی تلاوت قرآن است که به کیفیّت، بیش از کمیّت توجّه شود. «چگونه خواندن»، مهم تر از «چه قدر خواندن» است. ائمّه در عین آن که کثرت تلاوت داشتند، تدبّر در آیات هم داشتند و قرآن با دل و جانشان همنوا و عجین می شد.
حضرت علی (علیه السلام) توصیه کرده است که: قرآن را روشن و استوار بخوانید و با ضربه های اثرگذار قرآن، بر دلهای سنگی و قساوت گرفته خویش بکوبید، باشد که تکان بخورد و اثر پذیرد و همه فکر و همّت شما این نباشد که به آخر سوره برسید: «وَلکِنِ اقْرَعُوا بِهِ قُلُوبَکُمُ الْقاسیَّةَ وَلایَکُنْ هَمُّ أحَدِکُمْ آخِرَالسُّورَةَ». ( کافی، ج 2، ص 99)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۳۵
ندا حقانی شمامی