کلمات کلیدی

اعجاز آسان فهمی قرآن

جوان و غرور

جوان‌گرایی: تضمین نوآوری در پیشرفت کشور

راه جذب افراد از نگاه قرآن

جوانی که جوانی اش را فدای حسین کرد

اسلام در قرآن

پلی برای ارتباط با یک جوان!

برگزاری جشنواره جوان مجازی در فرهنگسرای امام(ره)

نزول مستمر قرآن بر مردم

عالم

باید عاقل شود تا بتواند از آیات الهی بهره ببرد

اصول کلی شناخت قرآن

«دحو الارض» در کلام آیت الله جوادی آملی

برابری قرآن با اهل بیت (علیهم‌السلام)

اذکار دینى و آموزش معارف آیة الله جوادی آملی (8)

حضرت آیت‌الله جوادی آملی:نزول قرآن قوس نزولی و صعودی دارد

سرّ مهم بودن جریان معاد

برای این است همه کارهای انسان وابسته به معاد است

غفلت- آیة الله جوادی آملی

استدلال قرآنی آیت الله جوادی آملی درباره عدم استجابت دعا

ابعاد مهجوریت قرآن کریم (2)

قرآن گوش دهید و درمان شوید!

نشست تبیین و هماهنگی دومین جشنواره طرح ملی ملکوت

قرآن در کلام مقام معظم رهبری

»» قرآن در کلام رهبری

وبلاگ نویسی

وبلاگ

بلاگ بیان

زندگی بافتن یک قالی است نه هر آن نقش و نگاری که خودت میخواهی، نقشه از پیش مشخص شده است تو در این بین فقط می بافی، نقشه را خوب ببین، خوب بباف، نکند آخر کار قالی بافته ات را نخرند.

فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان
مشکلات زندگی

یکی از زیبایی هایی که در هنر به زیبایی خود نمایی می کند هنر قالیبافی است ... هنری زیبا و ظریف به طوری که قالیباف هنرمند با توجه به نقشه ای که در اختیار دارد دار قالی را فراهم م یکند و با رنگ ها اثری را خلق می کند که همگان را از زیبایی این هنر به تعجب وا می دارد ... هنری که خریداران زیادی را در بازار قالی فروشی به سمت خود جذب می کند .

زندگی هم همین طور است بعضی ‌ها می ‌گویند مگر ما چه کار کردیم این قدر زندگی ما پیچ می ‌خورد، این قدر گره در کار ما می ‌افتد. گاهی ما آدم ها فکر می کنیم  باید یک جنایات سنگینی کرده باشیم تا یک اتفاقات سخت و سنگینی در زندگی پیش بیاید در حالی که اهل بیت به ما گفته اند دنیا مزرعه است؛ با این تمثیل ها خواسته اند تصویر دنیا و بازتاب اعمال و رفتارهایمان را به ما بفهمانند.

تا به حال توجه کرده اید که زندگی ما در این دنیا هم دقیقاً مثل هنر قالیبافی است؟! نقشه ای داریم که باید مو به مو طبق این نقشه، تارو پود زندگی هایمان را در کنار هم قرار دهیم تا به شکل اصلی که باید و شاید است برسیم و در نهایت در بازار قیامت که همچون بازار قالی فروش ها است، قالی زندگی باز می شود: وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ» (تکویر/10)  و آن جا معلوم می شود که این قالی زندگی چقدر با نقشه ی اصلی خود؛ قرآن و زندگی اهل بیت هماهنگ بافته شده یا خیر .. آن جا است که اگر بافته های‌ ی ما زیبا شود، نفیس می ‌شود خود خداوند هم مشتری و خریدار است؛ «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى» (توبه/111) وگرنه هیچ خریداری وجود ندارد  

زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت می ‌خواهی

نقشه از پیش مشخص شده است

تو در این بین فقط می ‌بافی

نقشه را خوب ببین خوب بباف

نکند آخر کار

قالی بافته ات را نخرند

و در روز قیامت، روزی شبیه بازار قالی فروش ها گفته می شود؛ خودت بگو «کَفَى بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا» (اسراء/14) خودت خودت را حساب رسی کن و این جا است که قرآن می ‌گوید «وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ» (فرقان/27)

آن روز روزی است که آدم ‌هایی که به خودشان ظلم کرده اند و مطابق این نقشه رفتار نکردند دستان خودشان را می‌گزند‌ «یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ اْلإِنْسانُ وَ أَنّی لَهُ الذِّکْری» (فجر/24) آن روز است که آدم ‌ها تازه می ‌فهمند چه می ‌توانستند ببافند و چه بافتند ولی‌ چه فایده؟!! که دیگر برای بافتن قالی عمرشان دیگر زمانی باقی نمانده است .

میخی افتاد، به خاطر میخی نعلی افتاد، به خاطر نعلی اسبی افتاد، به خاطر اسبی سرداری افتاد، به خاطر سرداری جنگی شکست خورد، به خاطر شکستی مملکتی نابود شد و این ‌ها همه به خاطر این بود که آن مرد نعل بند میخ خود را خوب نکوبیده بود. کوبیدن یک میخ کار خیلی کوچکی است، کار کمی است ولی  اگر آن نعل بند آن میخ را محکم می‌کوبید این نعل نمی ‌افتاد اسب نمی ‌افتاد سردار نمی ‌افتاد جنگ شکست نمی ‌خورد و مملکت هم نابود نمی‌ شد .

همین ریز ها و کوچک هایی که در نظر ما بی اهمیت هستند، مثل آن بذری است که کاشته می‌ شود؛ چطور گاهی وقت‌ ها بذری در حیاط کاشته می ‌شود بعد از سال‌ ها تمام حیاط را می ‌گیرد، نمی ‌گذارد به این خانه آفتاب بتابد، فضا را تاریک می‌ کند؛ می‌ گوید یک روزی اتفاق می ‌افتد که همین کار کوچک ممکن است زندگی تو تار و تیره می ‌کند. یک دلی می‌ شکنیم می ‌گوییم به جایی بر نمی خورد

زندگی هم همین طور است بعضی ‌ها می ‌گویند مگر ما چه کار کردیم این قدر زندگی ما پیچ می ‌خورد، این قدر گره در کار ما می ‌افتد. گاهی ما آدم ها فکر می کنیم  باید یک جنایات سنگینی کرده باشیم تا یک اتفاقات سخت و سنگینی در زندگی پیش بیاید در حالی که اهل بیت به ما گفته اند دنیا مزرعه است؛ با این تمثیل ها خواسته اند تصویر دنیا و بازتاب اعمال و رفتارهایمان را به ما بفهمانند.

فکر نکنیم که کارهایی که انجام می دهیم ریز است و دیده نمی شوند و تأثیری ندارند، خیر!  نگوییم این گناه کوچک است، نگوییم انقدر مردم بد شده اند که این بدی کوچک من چیزی نیست! همین که می گوییم این که چیزی نبود گاهی وقت ‌ها تمام زندگی را تحت تاثیر شعاع خودش قرار می ‌دهد.

همین ریز ها و کوچک هایی که در نظر ما بی اهمیت هستند، مثل آن بذری است که کاشته می‌ شود؛ چطور گاهی وقت‌ ها بذری در حیاط کاشته می ‌شود بعد از سال‌ ها تمام حیاط را می ‌گیرد، نمی ‌گذارد به این خانه آفتاب بتابد، فضا را تاریک می‌ کند؛ می‌ گوید یک روزی اتفاق می ‌افتد که همین کار کوچک ممکن است زندگی تو تار و تیره می ‌کند. یک دلی می‌ شکنیم می ‌گوییم به جایی بر نمی خورد ..... این همان است که گفت:

چون که بد کردی بترس ایمن نباش                       زان که تخم است و برویاند خداش

نقشه ی راه را تنها و تنها از قرآن و اهل بیت بگیریم

قرآن و اهل بیت نقشه زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی هستند. همه مردم قرآن و اهل بیت علیهم السلام را دوست دارند اما معرفت به عمق قرآن و امام را همه ندارند. برای استفاده از این نقشه های راه باید به آن هاشناخت و معرفت پیدا کنیم، چرا که ما محتاج آدرس‌ های قرآنی و روایی از اهل بیت بوده و نیازمند دارویی برای دردهای زندگی هستیم .

کلام آخر

اگر کسی با هدایت ‌های قرآن زندگی کند زندگی اش مثل تابلو نفیس می ‌شود و اگر به هدایت هایش التفاتی نداشته باشیم، زندگی هایمان به هم می ‌ریزد و اگر التفات کنیم تمام این به هم ریختگی ‌ها سامان پیدا می ‌کند 

بنابر این برای رفع مشکلاتمان باید به قرآن روی آوریم چرا که قرآن هم آدرس زندگی ما و هم داروخانه درد ها و مشکلات ما در همه امور است.


منابع:

سایت سمت خدا؛ بیانات حجت الاسلام رنجبر

سایت فارس؛ بیانات حجت الاسلام ماندگاری

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۶ ، ۲۱:۰۸
ندا حقانی شمامی

 

 

محورها و موضوع های جشنواره برای تدوین مقاله و کتاب

  • نقش اهل بیت در اسلام
    پاسداری از اسلام ناب (صیانت)
    شکوفایی عقل
    اهل بیت هدایت گر انسان در همه اعصار و امصار
    اهل بیت الگوی بشریت در  همه اعصار
    امر به معروف و نهی از منکر
    استقرار عدالت اجتماعی
  • مبانی اهل بیت (علیهم اسلام) در قرآن
    انسان کامل جانشین خداوند
    عصمت و طهارت اهل بیت
    مودت اجر رسالت
    همتایی قرآن و اهل بیت
  •  امام حسین (ع)
    مبانی قرآنی نهضت حسینی
    ویژگی های نهضت امام حسین(ع)
  • عزت حسینی
    مدیریت بحران در نهضت حسینی
    پیام های نهضت امام حسین (ع)
  • وظیفه مردم در قبال اهل بیت
    احیای مآثر و آثار اهل بیت
    شناخت آسیب ها و مقابله با آن ها
    گریستن (گریه کردن و گریاندن)

زمان بندی جشنواره :
افتتاحیه: خرداد ماه 96
اختتامیه: آذر ماه 96
الف) زمان اعلام عمومی جشنواره و انتشار فراخوان:
خرداد ماه  96

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۶ ، ۱۸:۲۴
ندا حقانی شمامی


قرآن و آداب و رسوم ایرانیان
قرآن و آداب و رسوم ایرانیان





با ظهوراسلام و ورود قرآن کریم در جامعه ی ایرانی و حضور آن در زندگی مردم، بسیاری از رسم ها و آداب ایرانی، رنگ و بوی قرآنی به خود گرفتند. قرآن کریم، تأثیرات شگرفی را در این وادی از خود بر جای گذاشته است. این کتاب آسمانی، بسیاری از آداب و رسوم آن جامعه را به صورت بنیادی، تغییر داده و برخی از سنت ها را تعدیل کرده است.
تأثیر قرآن بر فرهنگ عامه ی ایران را می توان در زمینه های متفاوتی چون آیین ها، سنت ها، معاشرت ها، داد و ستدها، مثل ها و متل ها، دعاها و نفرین ها و سوگندها و... جستجو و بررسی کرد.
هر چند که بر شمردن آداب و رسوم ایرانی ـ قرآنی، در این نوشته ی کوتاه، ممکن نیست، و لیکن:
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید.
پس اینک چند نمونه از آداب و رسوم ایرانی را که قرآن کریم در آن جلوه گری می کند، به تماشا می نشینیم:

یک. ضرب المثل های قرآنی

مثل های قرآنی، مثل هایی است که مانند بسیاری از گونه های کلامی دیگر در ادبیات فارسی و فرهنگ شفاهی مردم، تحت تأثیر فرهنگ و آموزه های قرآن کریم، قرار گرفته است. به مثل هایی مثل قرآنی گفته می شود که رایحه ای از قرآن کریم در آن استشمام شود و به گونه ای، اشاره به یکی از نام ها، سوره ها و آیه های قرآن داشته یا بخشی از متن یا ترجمه یا محتوای آیات، در آن ظهور داشته باشد.
در این جا، بخش کوچکی از امثال فارسی ای را که تأثیر پذیرفته از قرآن کریم اند، تقدیم می داریم:
1 ـ اول بسم الله و غلط: مثلی است بر گرفته از این که کسی در ابتدای قرائت قرآن و در جمله ی بسم الله الرحمن الرحیم، دچار اشتباه شود و آن را غلط تلفظ کند. این مثل، برای کسی به کار می رود که در ابتدای کاری، دچار اشتباه و خطا شود.
2 ـ جا به جاک نعبد جا به جاک نستعین: مثلی است به مفهوم این که هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد و گاه به معنای این که گاهی این و گاهی آن و هر کاری جای خود را دارد، استعمال می شود. اصل این مثل، از آن جاست که از دانشمندی ظریف ـ به مزاح ـ پرسیدند: سبب چیست که لفظ « ایاک » در آیه « ایاک نعبد و ایاک نستعین » تکرار شده است، در صورتی که به رعایت ایجاز و اختصار، ممکن بود گفته شود: « ایاک نعبد و نستعین ». دانشمند، جواب داد: « برای این که اگر ایاک تکرار نشده بود، معنی اش این بود که عبادت و استعانت، همیشه باهم باشد، در صورتی که بعضی جاها خدا را عبادت می کنیم و بعضی اوقات از خدا استعانت می جوییم که به عبادت اشتغال نداریم » و آن گاه بر سبیل ظرافت گفت: « ایاک نعبد و ایاک نستعین، یعنی جا به جاک نعبد و جا به جاک نستعین ».
3 ـ یک قلش هم بگیرد، بس است: مثلی است که با استفاده از سوره های چهار قل (کافرون، اخلاص، فلق، ناس) ساخته شده است. منشأ مثل، حکایتی است که شخص، بنا بر معمول، برای رفع چشم زخم و شر حسودان و... چهار قل می خواند. گفتند: تا کی چهار قل می خوانی؟ به نظر نمی آید که چهار قلت اثر کند. گفت: یک قلش هم بگیرد، کافی است !
معنای مثل، این است که اگر یک تدبیر از تدابیر هم پیش برود و مؤثر افتد، کافی است.
4 ـ قرآن خدا غلط بشود، کار او غلط نمی شود: مثلی است، برداشته از این که امکان وجود غلط و نادرستی در قرآن کریم وجود ندارد. گوینده ی مثل، با این فرض می گوید بر فرض اگر در قرآن خدا هم غلط وجود داشته باشد، در کار فلانی، غلط وجود ندارد و این جمله را دلیل بر صحت اقوال او قرار می دهند. معنای مثل، این است که شخص، بر این کار مواظبت دارد و احتمال این که در این کار خطا کند، بسیار کم است.
5 ـ لا تقربوا الصلوه را می شنود و انتم سکاری را نمی شنوند:
مثلی است برگرفته از آیه ی43 سوره ی نساء، به این معنا که هنگام مستی، نماز نگزارید. این مثل، با تغییر ضمایر در حالات مختلف به کار می رود و مراد مثل، این است که از مطلبی، تنها به بخش مفید به حال یا منظور خود بچسبند و به نکات و توضیحات دیگر آن توجه نکنند و نیز به معنای ناشنیده گرفتن جمله ی دوم و سند گرفتن از جمله ی اول است.

دو. کنایه های قرآنی

کنایه های قرآنی، ترکیب هایی هستند که در ساختار اصلی تشکیل دهنده ی آنها، اشاره ی کلمه، ترکیب متن یا ترجمه ای از سوره ها و آیه های قرآن کریم پدیدار باشد. این کاربرد، ممکن است در متون نظم و نثر یا در محاورات روزمره، صورت پذیرد. چند نمونه از این کنایه ها چنین است:
1ـ آیه از آسمان نازل شدن: کنایه از لزوم قطعی انجام یافتن امری است، به حدی که پنداری در تأکید انجام دادن آن، آیه ای نازل شده است و در مواردی، به معنای سخت مصرانه پای فشردن و نسبت به امری نه چندان لازم، به شدت اصرار ورزیدن و برای انجام دادن آن، پایمردی نمودن است، مانند « مگر آیه از آسمان نازل شده که حتماً می خواهی بروی » و « انگار آیه نازل شده که حتماً همین خانه را بخریم ». چنان که از شواهد مثال بر می آید، اصطلاح، معمولاً به صورت منفی می آید یا به صورت مثبت و در معنای منفی.
2 ـ پیراهن یوسف آوردن: کنایه ای برگرفته از داستان آوردن پیراهن یوسف برای پدرش یعقوب است که موجب بازیافتن روشنایی چشم نابینای او شد و کنایه از انجام دادن کاری فوق العاده و ارجمند و سزاوار آفرین و مرحبای بسیار است. البته گاهی عبارت را در مفهوم مخالف می آورند و در مورد کسی می گویند که کار مختصری انجام داده و ناز و منت بسیار دارد.
3 ـ فاتحه ی کسی (یا چیزی) را خواندن: به معنای از کسی یا چیزی، صرف نظر کردن است. در محاورات عامیانه، در صورتی به کار می رود که بخواهند مفهوم چیزی را نابود شده، از دست رفته و به اتمام رسیده بدانند که تعبیرات « فاتحه اش را خواندند » و « باید فاتحه اش را خواند » را به کار می برند.
4 ـ بضاعت مزجات آوردن: بضاعت، به معنای سرمایه و مال است و بضاعت مزجات، به معنای مالی اندک و سرمایه ی کم است. بضاعت مزجات آوردن، کنایه از آوردن یا داشتن سرمایه و توشه ای اندک در برابر مالی فراوان یا عظمتی بسیار است. این کنایه، برداشته شده از آیه ی88 سوره یوسف است که به عزیز مصر می گویند که ما به نزد تو بضاعت مزجات آوردیم.
5 ـ کوس لمن الملک زدن: کوس در این کنایه، همان نگاره و طبل بزرگ است که در هنگام هزیمت سپاه یا اعلان خبر مهم، نواخته می شود و کوس لمن الملک زدن، به معنای خود را دارای قدرت و نیروی عظیم دیدن و کنایه از ادعای مالکیت و تسلط مطلق کردن است. این کنایه، بر گرفته از آیه ی شانزده سوره ی غافر است که خداوند در آن، ندای لمن الملک، سر داده است. هر گاه شخصی، بی دلیل، خود را دارای قدرت و سلطنت فراوان معرفی کند، می گویند فلانی کوس لمن الملک می زند.

سه. قرآن و عید نوروز

با تأیید پیشوایان دینی، نوروز ایرانی، به رسمی ایرانی ـ اسلامی تبدیل شد. سنت های نیک گذشته با آموزه های دینی، قرین گشت و آموزه های نو، به زیبایی و غنای بیشتر آن یاری رساند.
یکی از سنت های نیکو که در گذشته و امروز، در اقوام مختلف ایرانی مرسوم بوده و هست، حضور قرآن کریم در آیین های نوروزی است و اینک چند نمونه از این دست:
1 ـ قرآن سفره ی هفت سین: یکی از جلوه های زیبای حضور قرآن در آیین های نوروزی، گذاشتن قرآن، روی سفره ی هفت سین است. در این رسم که می توان گفت: کم ترین گونه ی ارتباط با قرآن در این ایام است. قرآن را روی سفره ی هفت سین ویژه ی تحویل سال نو قرار می دهند. البته لازم به گفتن است که روی سفره ی هفت سین، فقط چیزهایی مانند سیب، سمنو، سنجد و... را که حرف سین در ابتدای آن است، نمی گذارند ؛ بلکه از چیزهای دیگری که از آن، امید رحمت و برکت دارند نیز استفاده می کنند. در « فرهنگ عامیانه ی » هدایت آمده است: « چیزهایی که در سفره ی هفت سین می گذارند، از این قرار است: قرآن، نان، آب و... ».
2 ـ قرائت قرآن در هنگام تحویل سال: عده ای از متدینان، در دقایق پایانی سال و پیش از آغاز سال جدید، قرآن کریم را در دست می گیرند و در کنار سفره ی هفت سین، آیاتی از قرآن را تلاوت می کنند. از این طریق، پایان سال و هنگام تحویل سال و دقایق نخستین سال جدید را با قرآن و در کنار قرآن هستند و سال نو را با قرائت قرآن آغاز می کنند و از این راه، برای زندگی خود، برکت و معنویت را فراهم می آورند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۲:۰۶
ندا حقانی شمامی

صدف:

#داستان_نمازی|داستانی جذاب از مقید بودن دو خواهر به هم چسبیده«لاله و لادن »


توی ماشین نشسته بودم و سرم را به پنجره‌ی نیمه‌باز تکیه داده بودم‌. هدفون توی گوشم بود و موسیقی تلفن همراه با بلند‌ترین صدای ممکن پرده‌ی گوشم را تکان می‌داد‌.


ناگهان صدای موسیقی توی گوشم قطع شد‌. با تعجب تلفن را روشن کردم‌. باطری گوشی تمام شده بود‌! به اجبار هدفون را  از گوشم در‌آوردم و به صحبت‌های خسته‌کننده‌ی رادیو گوش دادم‌.


پدرم تند می‌راند و سعی می‌کرد به سختی خودش را از میان ترافیک رد کند‌. فرمان را چرخاند و ماشین را به سمت دیگر خیابان هدایت کرد‌؛ امّا ماشین‌های سمت راست سرعت‌شان بیش‌تر شد و ما پشت چراغ قرمز گیر کردیم‌.


از رادیو صدای گوش‌خراشی بلند شد‌. پدر با عصبانیت کانال دیگری را انتخاب کرد‌.


گوش‌هایم تیز شد‌. بحث جالبی بود‌. گوینده‌ی رادیو داشت از لاله و لادن می‌گفت‌. همان دو خواهر دوقلوی به هم چسبیده‌.


با دقت گوش کردم‌. گوینده گفت‌: «امروز می‌خواهم یک خاطره از لاله و لادن برای شما تعریف کنم‌. خاطره‌ای که شاید برای همه‌ی شما شنوندگان محترم جالب و شنیدنی باشد‌.

روزی لاله و لادن برای سخنرانی به دانشگاه می‌روند‌. وقتی که اذان در دانشگاه پخش می‌شه، لاله و لادن به نماز‌خونه‌ی دانشگاه می‌رن‌. چادر نسبتاً بزرگی سرشون می‌کنند و شروع به نماز خواندن می‌کنند‌. دانشجوهای دانشگاه با تعجب از پنجره‌ی نمازخونه این دو خواهر را تماشا می‌کنند که به سختی به رکوع می‌روند‌، سجده می‌کنند و تشهد می‌خوانند‌. در بین دانشجو‌ها پسری که مثل خیلی از انسان‌ها به نماز اعتقاد چندانی نداشت‌، بعد از نماز پیش آن‌ها میره و با عصبانیت از اون دو خواهر می‌پرسه‌: «برای چی نماز می‌خونید‌؟ برای تمام این سختی‌ها و بدبختی‌هایی که خدا بهتون داده‌!»

لادن تبسمی می‌کنه و می‌گه‌: «خوب چرا به بدبختی بزرگ‌تر از این فکر نمی‌کنی‌؟ مثلاً اگر یکی از ما سرطان داشت‌، می‌دونی چه‌قدر ما بد‌بخت‌تر از الآن می‌شدیم؟»


امّا اون پسر انگار هنوز قانع نشده بود و گفت‌: «ولی من هنوز هم دلیل کار شما رو نمی‌فهمم‌؟»


لاله گفت‌: «خب بذار یک جور دیگه برات توضیح بدم‌. تو چرا نماز نمی‌خونی‌؟»

پسر با عصبانیت گفت:« برای چی باید نماز بخونم؟»


لاله اون موقع جوابی به اون پسر داد که باعث شد برای همیشه متحول بشه و رو خدای خودش حساب دیگه‌ای باز کنه‌.


اون گفت‌: «شاید برای این که سرت به سر داداشت نچسبیده‌!»

- بیایید برای شادی روح این دو بزرگوار فاتحه‌ای بخونیم‌!


و بعد موسیقی محزونی پخش شد... با خودم گفتم‌: «چه شد که باطری گوشی من تمام شد‌؟ چه شد که پدرم کانال را عوض کرد و چه شد که گوینده از لاله و لادن و نمازشان گفت و این که دو خواهر دوقلوی به‌هم‌چسبیده از هفت سالگی هیچ نمازی را قضا نکرده‌اند‌!»

پدر بالأخره توانست ترافیک سنگین را پشت سر بگذارد‌. سرم را از پنجره بیرون آوردم‌. باد با مهربانی صورتم را نوازش کرد‌.


با خودم گفتم‌:«جانمازم کجاست‌؟»



🙏با معرفی ما به دوستان خود ، رسانه ی مروج فرهنگ‌ متعالی‌نماز باشید👇👇👇


🦋 https://t.me/joinchat/AAAAAEJoP-nbHrOdS5-WuA

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۲۵
ندا حقانی شمامی


نقل شده است وقتی که انوشیروان بر بزرگمهر؛ وزیر باتدبیر خود خشم نمود بر او تنگ گرفت و او را به زندانی تاریک افکند. دستور داد که جام   زبر و خشن بر وی بپوشانند و با غل و زنجیر دست و پایش را ببندند و روزی دو قرص نان جو و یک جام آب و مقداری نمک به او بدهند و به جاسوسان خود سپرد هر سخنی که حکیم گفت، شاه را از آن سخن آگاه سازند.

فرآوری: زهرا اجلال - بخش قرآن تبیان
غم

حکیم مدتی بر حال سخت و تنگی ماند و ابداً سخنی بر زبان نیاورد و لب به شکایت و جزع باز نکرد و به هیچ وجه از کسی استعانت نطلبید.
انوشیروان جمعی را فرستاد که با او گفتگو کنند و از احوالش جویا شوند و هرچه شنیدند بی کم و کاست، به شاه برسانند. آنها نزد حکیم رفته و گفتند: چندی است که در محنت و غم، روزگار می گذرانی اما با این حال چرا رنگ چهره ات مانند روز نخست است و هیچ تغییری نکرده و ضعفی در تو مشاهده نمی شود، حکمتش چیست؟
حکیم گفت: این مقاومت و تحمل به خاطر معجونی است که برای خود درست کرده ام و دائماً از آن استفاده می کنم و در اثر آن مانند روز نخست هستم.
آنها سوال کردند اجزای آن معجون چیست؟
در ادامه به اجزای این معجون مقوی و البته کاربردی برای زندگی های امروز با توضیحاتی جزیی تقدیم می شود.

1- اعتماد، توکل و اطمینان بر کرم خداوند

 از نشانه  های اعتقادی و فکری فرد راضی که در عمل و زندگی او بروز می  کند داشتن زهد است یعنی به آنچه از دست می  دهد یا مصیبتی که به او می  رسد اظهار افسوس نمی  کند و ناامید و افسرده نمی شود و در مقابل، برای امور دنیوی و نعمت  های آن خوشحال و بهت زده نمی  شود

حکیم گفت: نخستین جزء آن اعتماد، توکل و اطمینان بر کرم خداوند است
خداوند در قرآن کریم می فرماید: قُلْ لَنْ یُصیبَنا إِلاَّ ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُوْمِنُونَ (51، توبه) بگو هرگز ما را جز آنچه  خدا برایمان  نوشته  نخواهد رسید. او سرپرست  ماست ؛ و همه  مومنان  باید تنها بر خدا توکل کنند.
در روایتی امیر مومنان (علیه السلام) فرمود: . . . مَن تَوَکَّلَ عَلَیهِ کَفاهُ . . . هر کس بر او توکل کند ، خدا او را کفایت می کند . . .

2- راضی به رضای خدا

حکیم گفت: جزء دیگر این معجون، رضا به قضای خداوند و اینکه آنچه مقدر باشد خواهد شد، می باشد

نشانه های انسان های راضی

1- از نشانه  های اعتقادی و فکری فرد راضی که در عمل و زندگی او بروز می  کند داشتن زهد است یعنی به آنچه از دست می  دهد یا مصیبتی که به او می  رسد اظهار افسوس نمی  کند و ناامید و افسرده نمی شود و در مقابل، برای امور دنیوی و نعمت  های آن خوشحال و بهت زده نمی  شود. (تفسیر موضوعی قران کریم ، آیة الله جوادی آملی ، ج 11 ، صص 376-381؛ اشاره به آیه 23 حدید)
2- چنین فردی با آرامش خاطر و اعتماد به نفس زندگی می کند (اشاره به آیات آخر سوره فجر: یَأَیَّتهُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ (27) ارْجِعِى إِلىَ  رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً (28)؛همچنین ر.ک: نهج البلاغه ،حکمت 273) و در تمام اختلاف  های فکری، اخلاقی، حقوقی و ... تسلیم حکم خدا و رسول اوست. (سوره نساء ، آیه 65؛ تفسیر موضوعی قرآن کریم ، آیة الله جوادی آملی ، ج 11 ، صص 379-380)
3- این فرد هیچ وقت طمع  نمی ورزد و حسادت نمی کند. (پیام امام شرح تازه و جامعی بر نهج البلاغه ، ج 2 ، صص 43و44)
 4- غصه روزی نمی خورد اگر چه اهل تلاش و کوشش است. (ر.ک: نهج البلاغه ابن ابی الحدید حکمت 273 و فرهنگ معارف نهج البلاغه ج 2 ص 793)
5- همیشه شکر گزار نعمت های خدا خواهد بود. (سوره نمل آیه 19؛ سوره زمر آیه 7؛ سوره أحقاف آیه 15؛ سوره فتح آیه 29)
6- از دیگر نشانه  های این فرد که در برخورد و تعامل با انسان  ها از اهمیت فوق العاده  ای برخوردار است آن که در غیر رضای خدا خشمگین نمی شود و برای رضای خدا دوست می دارد و دوست انتخاب می  کند. (ر.ک: سوره فتح آیه 29؛ سوره مجادله آیه 22 ؛ سوره ممتحنه آیه 1)
7- انفاق در راه خدا بدون هیچ چشم داشت و حتی توقع تشکر نیز از علایم رفتاری آنهاست. ( ر.ک: سوره لیل آیات 18 تا آخر)

3- مهمترین موارد آزمون و امتحان در زندگی

دیگر نشانه  های این فرد که در برخورد و تعامل با انسان  ها از اهمیت فوق العاده  ای برخوردار است آن که در غیر رضای خدا خشمگین نمی شود و برای رضای خدا دوست می دارد و دوست انتخاب می  کند

سومین جزء این است که استقامت و پایداری را بهترین چیز برای امتحان یافتم.
در حقیقت انسان موفق کسی است که در برابر طوفان های بزرگ که روزی در زندگی هر فردی شروع به وزیدن می کند تحمل داشته باشد و سستی و ضعف به خود راه ندهد :فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی  سَبیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرینَ :و در برابر آنچه در راه خدا بدیشان رسید، سستى نورزیدند و ناتوان نشدند؛ و تسلیم [دشمن ] نگردیدند و خداوند، شکیبایان را دوست دارد. ( 146بقره))
گاهى دنیا درها را به روی ما می  بندد و به ظاهر همه پنجره  های امیدمان را قفل می  کند. اگر یاد بگیریم همه اتفاقات عالم را به فال نیک گرفته و صبر داشته باشیم، می  بینیم بعضی مواقع باید شکرگزار بسته بودن درها و قفل بودن بعضی پنجره  ها باشیم.

4- از این ستون به آن ستون فرج است

امید نجات از سختی و فشار و اینکه از این ساعت تا ساعت دیگر و از این ستون تا ستون دیگر فرج است، جزء دیگر معجون موفقیت حکیم داستان ما می باشد.
در نومیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است
قرآن در این زمینه می فرماید: وَلاتایئَسُوا مِن رَوحِ اللهِ اِنَّهُ لا یَایئَسُ مِن رَوُحِ اللهِ اِلا القَومُ الکافِروُنَ: و از رحمت بی منتهای خداوند نومید نشوید به درستی که ناامید نمی شوند از رحمت خداوند جز کافران.

گاهى دنیا درها را به روی ما می  بندد و به ظاهر همه پنجره  های امیدمان را قفل می  کند. اگر یاد بگیریم همه اتفاقات عالم را به فال نیک گرفته و صبر داشته باشیم، می  بینیم بعضی مواقع باید شکرگزار بسته بودن درها و قفل بودن بعضی پنجره  ها باشیم


در روایتی زیبا داریم که: جوانی گریان خدمت آقا رسول الله صلی الله علیه وآله می رسد. حضرت می فرمایند: چرا گریانی، جوان عرض می کند چرا گریان نباشم در حالی که  گناهی بزرگ مرتکب شده ام و خداوند آنرا نمی آمرزد و من در آتش خواهم سوخت، حضرت می فرمایند: مشرک شده ای به خداوند، گناه تو هر چقدر بزرگ باشد خداوند متعال می آمرزد آنرا جوان عرض می کند گناه من از کوه، زمین، آسمان و ستارگان هم بزرگتر است.
حضرت می فرماید: گناه تو بزرگتر است یا خداوند. جوان عرض می کند خداوند متعال. حضرت فرمودند: گناه تو هر چقدر بزرگ باشد خداوند بزرگ و مهربان آن را می آمرزد.
حتی خداوند در سوره فرقان آیه 70 می فرماید: «کسی که توبه کند و ایمان آورد و کار نیکو کند، خداوند، بدی های آنان را به نیکی ها مبدّل می کند»
با وجود داشتن چنین خدایی که نه تنها بدی ها را می بخشد بلکه آنها را تبدیل به خوبی می کند آیا ناامیدی صحیح است؟!
یادمان نرود که شیطان از راه ناامیدی بر شما وارد شده است و از این راه می خواهد انسان ها را گمراه کند.

5- خیلی ها از من گرفتارترند

توجه به افرادی که کارشان سخت تر از من است و از من گرفتارترند مرا تسکین می دهد.

فرستادگان شاه سخنان حکیم را به شاه رساندند، شاه چون این سخنان را شنید دستور داد او را از زندان آزاد کردند و دوباره به او مقام بالایی داد. (منتهی الآمال، ج 2، ص 375؛ قسمت زندگانی امام دهم. سفینه البحار، ج 2، ص 3)
آن دل که تویی در وی، غمخانه چرا باشد
چون گشت ستون مسند، حنانه چرا باشد
غمخانه دلی باشد، کان بی خبر است از تو
چون جای تو باشد دل، غمخانه چرا باشد
بیگانه کسی باشد، که  او باتو نباشد یار
آن کس که تو اش یاری، بیگانه چرا باشد (اشعار از: فیض کاشانی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۶ ، ۲۱:۴۳
ندا حقانی شمامی


قرآن را بر دیگر سخنان رفعتی است که در وصف نمی‎گنجد و آنها را قیاس با قرآن نتوان نمود همچنان که نه مخلوق را با خلق می‎توان سنجید و نه افعال آنان را با فعل خدا می‎توان مقایسه کرد:

قران

«فَضْلُ الْقُرآنِ عَلی سائِر الکَلام کَفَضْل اللهِ عَلی خَلْقِهِ».[1]

«اِنَّ کَلامَ الباری سُبحانَهُ لایَشْبَهُ کَلامَ الخَلْقِ کَما لایَشْبَهُ أفعالُهُ أفعالَهُم»[2]

مگر نه اینکه قرآن تجلّیِ خاصِ خداوند سبحان می‎باشد بی‎آنکه به چشم بصر بتوان مشاهده کرد، و به چشم بصیرت به کُنهِ ذاتش پی برد:

«فَتَجَلّی لَهُم سُبْحانَهُ فی کِتابِهِ مِنْ غَیْرِ اِنْ یَکُونُوا رَأوْهُ بِما أراهُم مِنْ قُدْرَتِهِ».[3]

تجلّی اعظمی که ملموس‎ترین و مشهودترین شهود و حضور را جلوه‎گر است:

«اللّهُمَّ اِنّی أسئلُکَ بِالتَّجلّیِ الأعْظَمِ فی هذِهِ اللَّیْلَةِ مِنْ الْشَهْرِ المُعَظَّمِ».[4]

از این رو، آنکه شوق دیدار معشوق بسر می‎پروراند و در هوایِ وصالش، شب را به صبح می‎رساند و از درد هجران و لذتِ حضور به سجده در آمده، مُهر از رازِ دل برگرفته، عقده‎ها را گشوده، در خلوتِ انسِ محبوب به نجوا در آمده است و گریان و نالان درمانِ درد می‎جوید و سکونت در جوارش را مسئلت می‎نماید.[5]

امام علی(ع):

فریادگری در روز قیامت ندا می‎کند: «بهوش باشید هر کِشتکاری در کِشته خود و عاقبت عملش گرفتار است مگر کشتکاران قرآن(اهل تدبر در قرآن)

و آنکه در بازار پرغوغای زندگی، بهشت برین را بر متاع فانی ترجیح داده، چشمِ امید به نعمت ابدی دوخته است.

و آنکه از خوفِ غضبِ الهی، از لذتِ حرام، دست شسته، به انتظار عفو و مغفرت الهی نشسته است،[6] همه و همه باید بسوی قرآن شتاب گیرند تا بقدرِ توان از سفرة گسترده الهی بهره‎مند گشته، مطلوبِ خویش را بدست آورند:

«اَلا مَنِ اشْتاقَ اِلی اللهِ فَلیَسْتَمِعْ کَلامَ اللهِ».[7] (ص)

(آگاه باشید هر که شوقِ دیدار خدا دارد پس به سخن خدا (قرآن) گوش فرا دهد).

«اذا أحَبَّ أحَدُکُم اَنْ یُحدِّثَ رَبَّه فَلْیَقرءِ القُرآنَ».[8] (ص)

(هرگاه یکی از شما عشق و علاقه داشت که با پروردگارش سخن تازه کند پس قرآن بخواند).

«القرآنُ مَأدُبَةُ اللهِ فَتَعَلَّمُوا مِنْ مَأدُبَتِهِ مَا اسْتَطَعْتُمْ».[9]

(قرآن سفره گسترده الهی است پس به تعلیم از سفره گسترده‎اش بقدر توان برگیرید).

به پیام ملکوتی قرآن ناطق، علی ـ علیه السّلام ـ ، گوش فرا دهیم که چه زیبا از عظمت قرآن و ضرورت انس و تدبر در آن، سخن می‎گوید:

«وَ أعلَمُوا أنَّ هذا الْقُرآنَ هُو النّاصِحُ لا یَغشُّ وَ الْهادِی الْذّی لا یُضِّلُ وَ الْمُحدِّثُ الْذی لا یَکْذِبُ وَ ما جالَسَ هذا الْقُرآنَ أحَدَ الّا قامَ عَنْهُ بِزیادَةٍ اَو نُقصانٍ؛ زیادَةٍ فی هُدیً اَوْ نُقْصانٍ فی عَمیً».

(آگاه باشید که این قرآن یگانه خیرخواهی است که تقلب و خیانت نمی‎کند و هدایتگری است که گمراه نمی‎نماید و سخنگویی است که دروغ نمی‎گوید، هیچ کس هم نشین با این قرآن نگشت مگر اینکه از کنار قرآن با افزایشی و یا کاهشی برخاست، افزایشی در هدایت و یا کاهشی از کوری و ضلالت).

«وَ اعْلَمُوا أنَّه عَلی أحَدٍ بَعْدَ الْقُرآنِ مِنْ فاقَةٍ، وَ لا لأحَدٍ قَبْلَ الْقُرآنِ مِنْ غِنیً، فَاستَشْفُوا مِنْ أدْوائِکُمْ، وَ استَعینُوا بِهِ عَلی لأوائِکُم فَإِنَّ فیه شِفاءً مِنْ أکْبَرِ الداءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ الْنِفاقُ وَ الْغَیُّ وَ الْضَلال.

فَاسألُوا اللهَ بِه وَ تَوجَّهُوا إِلیه بِحُبِّهِ، وَ لا تَسْألُوا بِهِ، إنَّهُ ما تَوجَّهَ الْعِبادُ إِلیَ اللهِ بِمِثْلِهِ».

(و آگاه باشید که برکسی از پسِ قرآن فقری نخواهد بود و نه برای کسی قبل از قرآن غنایی حاصل است پس به جهت دردهایتان، از قرآن بهبودی طلب نمایید و بواسطة قرآن بر سختیها یاری جویید، چرا که در آن شفایی است از بزرگترین دردها، و آن کفر است و نفاق و تباهی است و ضلالت، پس بواسطة قرآن ازخدا درخواست کنید و با عشق به قرآن بسویش روی آورید و با آن از خلقش چیزی نخواهید چرا که بندگان (تاکنون) با چیزی همانند قرآن بسوی خدا روی نیاورده‎اند).

وَاعْلَمُوا أنَّه شافِعٌ مُشَفَّعٌ، و قائِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ أنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرآنُ یَومَ القیامَةِ شُفِّعُ فیه، وَ مَنْ محَلَ بِهِ الْقُرآنُ یَوْمَ الْقِیامَةِ صُدِّقَ عَلَیه، فإنَّه یُنادی مُنادٍ یَوْمَ الْقِیامَةِ: «ألا کُلُّ حارِثٍ مُبْتَلیً فی حَرْثِهِ وَ عاقِبَةِ عَمَلِه غَیْرَ حَرَثَةِ الْقُرآنِ».

(و آگاه باشید که او شفاعتگری است مورد قبول و گوینده‎ای است مورد تصدیق، و بی‎شک هر که را قرآن در روز قیامت شفاعت کند بی‎درنگ پذیرفته خواهد شد و از هر که قرآن شکایتی نماید بلافاصله تأیید خواهد گشت چرا که فریادگری در روز قیامت ندا می‎کند: «بهوش باشید هر کِشتکاری در کِشته خود و عاقبت عملش گرفتار است مگر کشتکاران قرآن(اهل تدبر در قرآن)»).

«فَکُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أتْباعِهِ وَ استَدِلُّوهُ عَلی رَبِّکُم وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلی أنْفُسِکُمْ وَ اتَّهِمُوا عَلَیْه آرائکُمْ وَ اسْتَغِشُّوا فیهِ أهْواءَکُم».[10]

(پس از کشتکاران و پیروان قرآن باشید و از آن بسوی پروردگارتان رهنمایی طلب کنید و از آن بر جانتان خیرخواهی جویید و در برابر نظراتتان را متّهم نمایید و در حوزة قرآن امیالتان را خیانتکار تلقی کنید).

رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ در خطبه‎ای جامع، حقیقت دنیا و جایگاه قرآن و شأن و مقامش را بیان می‎کند:

«أیُّها الناسُ إنَّکُم فی دارِ هُدْنَةٍ وَ أنْتُم عَلی ظَهْر سَفرٍ وَ الْسَّیْرُ بِکُم سَریعٌ وَ قَدْ رَأیْتُم اللَّیْلَ وَ الْنَهارَ و الْشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ یُبْلیانِ‌ کُلَّ جَدیدٍ و یُقَّرِبانِ کُلَّ بَعیدٍ و یَأتیانِ بِکُلِّ مَوْعُودٍ فَأعِدُّوا الجَهازَ لِبُعْدِ الْمَجاز.

قالَ: فَقامَ مِقْدادُ بْنُ الْأسْوَدَ فَقالَ یا رَسُولَ اللهِ، وَ ما دارُ الْهُدْنَة؟

فَقالَ: دارُ بَلاغٍ وَ انقِطاعٍ، فَإِذَا التَبَسَتَ عَلَیْکُمْ الْفِتَنُ کَقِطَعِ الْلَّیَلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرآنِ فَإنَّهُ شافِعٌ مُشَفَّع‏ٌ و ما حِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ مَنْ جَعَلَهُ أمامَهُ قادهُ إِلَی الْجَنَّةِ وَ جَعَلَهُ خَلْفَهُ ساقَهُ إِلَی الْنارِ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَیْسَ بِالْهَزْلِ، وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظاهِرُهُ حُکْمٌ وَ باطِنِهُ عِلْمٌ، ظاهِرُهُ اَنیقٌ وَ باطِنهُ عمیقٌ، لَه تخُومٌ وَ عَلی تُخُومِهِ تُخُومٌ، لا تُحْصی عَجائِبُهُ وَ لا تُبْلی غَرائِبُهُ، فیهِ مَصابیحُ الْهُدی وَ مَنارُ الْحِکْمَةِ وَ دَلیلٌ علی الْمَعْرِفَةِ لِمَنْ عَرَفَ الْصِّفَةَ فَلْیُجْلِ جالٍ بَصَرَهُ وَ لْیُبْلِغِ الْصِّفَةَ نَظَرهُ، یَنْجُ مِنْ عَطَبٍ وَ یَتَخَلَّصْ مِنْ نَشَبٍ فَإنَّ الْتّفکُرَ حَیاةُ قَلْبِ الْبَصیرِ، کَما یَمْشِی الْمُسْتَنیرُ فی الْظُلُماتِ بِالْنُورِ، فَعَلَیْکُم بِحُسْنِ الْتَّخَلُّصِ وَ قِلَّةِ الْتَّرَبُّصِ».[11]

(ای مردم شما در خانة صلح و آرامش بسر می‎برید در حالیکه بر پشت مرکب سفر قرار گرفته‎اید و حرکت دادن شما با سرعت انجام می‎پذیرد و بی‎شک شب و روز و خورشید و ماه را دیده‎اید که هر تازه‎ای را کهنه و هر دوری را نزدیک و هر موعودی را محقق می‎گردانند؛ پس وسایل سفر را جهتِ دوری مسیر گذر مهیّا سازید.

پس مقداد بن أسود برخاست و گفت: ای رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ خانه صلح و آرامش (دارهدنة) چیست؟

فرمودند: خانة کسب توشه برای رسیدن به مقصد و منقطع شدن از دنیاست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۶ ، ۲۰:۵۹
ندا حقانی شمامی

استماع قرآن کریم

استماع قرآن از جمله موضوعاتی است که قرآن کریم به آن پرداخته و در روایات نیز مورد توجه قرار گرفته است، در این مقاله به اهمیت و استحباب استماع قرآن می‌پردازیم.

تلاوت روزانه قرآن در موسسه تبیان دفتر قم

مفهوم استماع

«استماع» مصدر باب «استفعال»، مشتق از «سمع» است. «سمع» عبارت است از: «حسن شنوایی در گوش که صداها را درک می‌کند»، (1) و «سماع» یعنی، صرف شنیدن هر چند بدون اراده باشد، اما «استماع» گوش سپردن همراه با پذیرش قلبی است که بدون اعمال اراده حاصل نمی‌شود.

«انصات» نیز نوعی گوش فرا دادن و خاموشی و سخن نگفتن در هنگام شنیدن است و به دیگر سخن، «انصات» مترادف کلمه«سکوت» است که مقدمه استماع و گوش دادن به شمار می‌رود. در واقع «انصات» همان سکوت جهت استماع است، (2)

 

مراد از استماع قرآن کریم

«استماع» و «انصات» از جمله آدابی است که باید در مجلس قرائت قرآن رعایت شود، و این امری است که قرآن، خود، آن را توصیه می‌کند:

«وَإِذَا قُرِىءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (3) هنگامی که قرآن خوانده شود، گوش فرا دهید و خاموش باشید؛ شاید مشمول رحمت خدا شوید.»

اینکه در آیه شریفه «انصات» با «استماع» همراه شده، تاکیدی است بر سکوت ظاهری و تذکر به تامل؛ زیرا «استماع» بدون سکوت ظاهری امکان ندارد. بنابراین «استماع» و «انصات» گوش فرا دادن به همراه سکوت ظاهری و تمرکز بخشیدن به قوه فکر و اندیشه، جهت تامل و دریافت پیام قرآنی است.

مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر آیه شریفه می‌فرماید: «انصات»، سکوت توام با استماع است، و بعضی گفته‌اند: به معنای استماع با سکوت است و معنای «انصت الحدیث و انصت للحدیث» این است که به حدیث گوش می‌داد، در حالی که سکوت کرده بود. و «انصته غیره» یعنی دیگری به سخن او گوش داد و «انصت الرجل» یعنی ساکت شد؛ پس معنای جمله مورد بحث، این شد: گوش فرا دهید به قرآن و ساکت شوید. (4)

مقصود از «استماع قرآن» استماع با خصوصیات ویژه‌ای است که یک دگرگونی روحی و معنوی در انسان ایجاد کند و چنین استماعی است که مورد سفارش قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) بوده، و آثار پر برکتی به همراه دارد.

خاموشی و سکوت در هنگام استماع قرآن، از جمله آداب محفل قرآنی است که توجه و تدبر در آیات الهی را به دنبال دارد، و موجب رقت قلب و انقلاب روحی و خوف توام با گریه و زاری است. قرآن در این باره می‌فرماید: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِیَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِکْرِ اللَّهِ ذَلِکَ هُدَى اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشَاء وَمَن یُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ (5) خداوند بهترین سخن را نازل کرده، کتابی که آیاتش (در لطف و زیبایی و عمق و محتوا) همانند یکدیگر است؛ آیاتی مکرر دارد (با تکراری شوق‌انگیز) که از شنیدن آیاتش لرزه بر اندام کسانی که از پروردگارشان می‌ترسند، می‌افتد؛ سپس برون و درونشان نرم و متوجه ذکر خدا می‌شود؛ این هدایت الهی است که هر کس را بخواهد با آن راهنمایی می‌کند؛ و هر کس را خداوند گمراه سازد، راهنمایی برای او نخواهد بود!»

قرآن کریم در جای دیگر، انقلاب روحی و معنوی عالمان مسیحی (اهل تواضع و آخرت طلب) را در پی استماع قرآن چنین تشریح می‌فرماید: «و اذا سمعوا ما انزل الی الرسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق یقولون ربنا امنا فاکتبنا مع الشاهدین (6) و هر زمان، آیاتی را که بر پیامبر (اسلام) نازل شده، بشنوند؛ چشم‌های آنها را می‌بینی که (از شوق،) اشک می‌ریزد، به خاطر حقیقتی که دریافته‌اند، آنها می‌گویند: «پروردگارا! ایمان آوردیم؛ پس ما را با گواهان (و شاهدان حق، در زمره یاران محمد) بنویس!»

البته مقصود از «استماع قرآن» استماع با خصوصیات ویژه‌ای است که یک دگرگونی روحی و معنوی در انسان ایجاد کند و چنین استماعی است که مورد سفارش قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) بوده، و آثار پر برکتی به همراه دارد.

تلاوت و ندبر در قرآن

اهمیت استماع قرآن کریم

یکی از بحث‌ها و موضوعات بسیار مهم، موضوع «اهمیت استماع قرآن» است. از جمله نکات قابل توجهی که کمال اهمیت این موضوع را بیان می‌دارد، حکمت و فلسفه حکمی است که فقها از آیه شریفه «وَإِذَا قُرِىءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ » (7) در باب «استماع قرائت امام در نماز جماعت» استفاده می‌کنند. فقها با استناد به همین آیه شریفه، استماع «حمد» و «سوره» را که امام جماعت قرائت می‌کند، بر مأمومین واجب می‌دانند؛ زیرا در نماز تنها «حمد» و «سوره» جزء قرآن است و بقیه ذکرهای نماز جزء قرآن نیست، هرچند محتوای آن ذکرها در قرآن و روایات وجود دارد؛ از این رو، از میان همه ذکرهای نماز، حکم وجوبی استماع فقط در مورد «حمد» و «سوره» است؛ البته تا آنجایی که صدای امام جماعت شنیده می‌شود؛ ولی جایی که رعایت اخفات لازم است گفتن ذکرهای مستحبی در حال قرائت امام، آن هم کسی که صدای امام را نمی‌شنود، توصیه شده است.

خلاصه، چه در نمازهای «جهریه» و چه نمازهای «اخفاتیه» تا جایی که صدای امام شنیده می‌شود، کسی حق گفتن ذکر دیگری را ندارد و باید قرائت امام را استماع نماید. این حکم با همه فروع ذکر شده، بیانگر اهمیت استماع قرآن از نظرگاه خود قرآن است.

شایان توجه است که چه حکم وجوبی استماع قرآن در نماز جماعت و چه حکم استحبابی آن در غیر نماز، از همین آیه شریفه «و اذا قری القرآن فاستمعوا له...» و با استفاده از روایات به دست می‌آید.

همچنین زراره می‌گوید: از حضرت امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: «در نماز و غیر نماز برای قرآن، سکوت کردن و گوش فرادادن واجب است و هنگامی که در نزد تو قرآن خوانده شود، سکوت و گوش فرادادن بر تو واجب و لازم است.» (8)

 

تنظیم و تخلیص: گروه دین و اندیشه - مهدی سیف جمالی

برگرفته از : صاحب‌علی محبی


پی نوشت‌ها:

1- مفردات الفاظ القرآن، ماده: «سمع»: «السمع قوه فی الاذن به یدرک الاصوات».

2- همان، ماده: «صوت».

3- اعراف 204.

4- المیزان فی تفسیر القرآن، ج 8، ص 382؛ ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 311.

5- زمر 23.

6- مائده 83.

7- اعراف 204.

8- تفسیر عیاشی، ج2، ص47، ح 132.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۶ ، ۱۹:۱۳
ندا حقانی شمامی


  در بررسی اسباب برکت از نگاه قرآن و حدیث نخستین نکته مهمی که جلب توجه می کنند این است که درمتون اسلامی اسباب معنوی برکت در کنار اسباب مادی آن قرار دارند، از یک سو روایات ما : تقوا، عبادت، طهارت، دعا، نماز، حج، استغفار و مانند اینهارا مبادی ( زمینه های برکت ) و توسعه در زندگی معرفی میکند واز سوی دیگر دامداری، کشاورزی، تجارت و کار را پشتوانه ومایه برکت و توسعه می داند.
آنچه از همجواری این دودسته از اسباب برمی آید این است که در جهان بینی اسلامی اعتقاد به تاثیر معنویت در خیر و برکت و توسعه و شکوفایی مادی به معنای نفی اسباب مادی یا کم رنگ کردن نقش آنها در توسعه نیست، بلکه بدین معناست که اسلام علاوه بر اسباب مادی شناخته شده برای توسعه، اسباب ناشناخته ونامرئی دیگری را هم موثر می داند. و معتقد است که باورهای صحیح دینی اخلاق شایسته و اعمال نیکو نیز در شکوفایی و توسعه اقتصادی جامعه نقش دارند. قرآن کریم در این باره تصریح میکند که: امتهاى پیشین بر اثر کردار زشت خود بهلاکت رسیدندو مى‏فرماید:
وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ:
اگر مردم قریه‏هایى که بر اثر انکار و سرکشى بهلاکت رسیدند، پیامبران ما را تصدیق و از شرک و معصیت پرهیز کرده بودند، خیرات روز افزون را از آسمان و زمین بوسیله باران و گیاهان و میوه‏ها بر آنها مى‏گشودیم.(11) چنان که نوح بقوم خود وعده کرد که اگر ایمان بیاورند برکات آسمانى بر آنها نازل خواهد شد. برخى گویند: برکات آسمان استجابت دعاها و برکات زمین میسر شدن حاجتهاست‏.(12)
خداوند در آیه ای دیگر از قول حضرت نوح علیه السلام میفرماید:
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً× یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً × وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً ×
پس گفتم از پروردگارتان امرزش بخواهید که او امرزنده است ٰ باران آسمان را فراوان بر شما فرو می ریزد وشمارا با اموال و فرزندان یاری می رساند برای شما باغهایی و نهرهایی قرار میدهد.(13)
افزون بر این (برکت) و شکوفایی اقتصادی و توسعه پایدار جامعه انسانی، با ارزشهای اعتقادی، اخلاقی و عملی همراه است و بدون این همراهی، برکات مادی هم دوام نخواهند داشت .برای آشنایی با موانع برکت میتوانید مراجعه کنید به فصل پنجم از کتاب التمیه الاقتصادیه فی الکتاب والسنه.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۳۴
ندا حقانی شمامی


قرآن و آداب و رسوم ایرانیان
قرآن و آداب و رسوم ایرانیان





با ظهوراسلام و ورود قرآن کریم در جامعه ی ایرانی و حضور آن در زندگی مردم، بسیاری از رسم ها و آداب ایرانی، رنگ و بوی قرآنی به خود گرفتند. قرآن کریم، تأثیرات شگرفی را در این وادی از خود بر جای گذاشته است. این کتاب آسمانی، بسیاری از آداب و رسوم آن جامعه را به صورت بنیادی، تغییر داده و برخی از سنت ها را تعدیل کرده است.
تأثیر قرآن بر فرهنگ عامه ی ایران را می توان در زمینه های متفاوتی چون آیین ها، سنت ها، معاشرت ها، داد و ستدها، مثل ها و متل ها، دعاها و نفرین ها و سوگندها و... جستجو و بررسی کرد.
هر چند که بر شمردن آداب و رسوم ایرانی ـ قرآنی، در این نوشته ی کوتاه، ممکن نیست، و لیکن:
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید.
پس اینک چند نمونه از آداب و رسوم ایرانی را که قرآن کریم در آن جلوه گری می کند، به تماشا می نشینیم:

یک. ضرب المثل های قرآنی

مثل های قرآنی، مثل هایی است که مانند بسیاری از گونه های کلامی دیگر در ادبیات فارسی و فرهنگ شفاهی مردم، تحت تأثیر فرهنگ و آموزه های قرآن کریم، قرار گرفته است. به مثل هایی مثل قرآنی گفته می شود که رایحه ای از قرآن کریم در آن استشمام شود و به گونه ای، اشاره به یکی از نام ها، سوره ها و آیه های قرآن داشته یا بخشی از متن یا ترجمه یا محتوای آیات، در آن ظهور داشته باشد.
در این جا، بخش کوچکی از امثال فارسی ای را که تأثیر پذیرفته از قرآن کریم اند، تقدیم می داریم:
1 ـ اول بسم الله و غلط: مثلی است بر گرفته از این که کسی در ابتدای قرائت قرآن و در جمله ی بسم الله الرحمن الرحیم، دچار اشتباه شود و آن را غلط تلفظ کند. این مثل، برای کسی به کار می رود که در ابتدای کاری، دچار اشتباه و خطا شود.
2 ـ جا به جاک نعبد جا به جاک نستعین: مثلی است به مفهوم این که هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد و گاه به معنای این که گاهی این و گاهی آن و هر کاری جای خود را دارد، استعمال می شود. اصل این مثل، از آن جاست که از دانشمندی ظریف ـ به مزاح ـ پرسیدند: سبب چیست که لفظ « ایاک » در آیه « ایاک نعبد و ایاک نستعین » تکرار شده است، در صورتی که به رعایت ایجاز و اختصار، ممکن بود گفته شود: « ایاک نعبد و نستعین ». دانشمند، جواب داد: « برای این که اگر ایاک تکرار نشده بود، معنی اش این بود که عبادت و استعانت، همیشه باهم باشد، در صورتی که بعضی جاها خدا را عبادت می کنیم و بعضی اوقات از خدا استعانت می جوییم که به عبادت اشتغال نداریم » و آن گاه بر سبیل ظرافت گفت: « ایاک نعبد و ایاک نستعین، یعنی جا به جاک نعبد و جا به جاک نستعین ».
3 ـ یک قلش هم بگیرد، بس است: مثلی است که با استفاده از سوره های چهار قل (کافرون، اخلاص، فلق، ناس) ساخته شده است. منشأ مثل، حکایتی است که شخص، بنا بر معمول، برای رفع چشم زخم و شر حسودان و... چهار قل می خواند. گفتند: تا کی چهار قل می خوانی؟ به نظر نمی آید که چهار قلت اثر کند. گفت: یک قلش هم بگیرد، کافی است !
معنای مثل، این است که اگر یک تدبیر از تدابیر هم پیش برود و مؤثر افتد، کافی است.
4 ـ قرآن خدا غلط بشود، کار او غلط نمی شود: مثلی است، برداشته از این که امکان وجود غلط و نادرستی در قرآن کریم وجود ندارد. گوینده ی مثل، با این فرض می گوید بر فرض اگر در قرآن خدا هم غلط وجود داشته باشد، در کار فلانی، غلط وجود ندارد و این جمله را دلیل بر صحت اقوال او قرار می دهند. معنای مثل، این است که شخص، بر این کار مواظبت دارد و احتمال این که در این کار خطا کند، بسیار کم است.
5 ـ لا تقربوا الصلوه را می شنود و انتم سکاری را نمی شنوند:
مثلی است برگرفته از آیه ی43 سوره ی نساء، به این معنا که هنگام مستی، نماز نگزارید. این مثل، با تغییر ضمایر در حالات مختلف به کار می رود و مراد مثل، این است که از مطلبی، تنها به بخش مفید به حال یا منظور خود بچسبند و به نکات و توضیحات دیگر آن توجه نکنند و نیز به معنای ناشنیده گرفتن جمله ی دوم و سند گرفتن از جمله ی اول است.

دو. کنایه های قرآنی

کنایه های قرآنی، ترکیب هایی هستند که در ساختار اصلی تشکیل دهنده ی آنها، اشاره ی کلمه، ترکیب متن یا ترجمه ای از سوره ها و آیه های قرآن کریم پدیدار باشد. این کاربرد، ممکن است در متون نظم و نثر یا در محاورات روزمره، صورت پذیرد. چند نمونه از این کنایه ها چنین است:
1ـ آیه از آسمان نازل شدن: کنایه از لزوم قطعی انجام یافتن امری است، به حدی که پنداری در تأکید انجام دادن آن، آیه ای نازل شده است و در مواردی، به معنای سخت مصرانه پای فشردن و نسبت به امری نه چندان لازم، به شدت اصرار ورزیدن و برای انجام دادن آن، پایمردی نمودن است، مانند « مگر آیه از آسمان نازل شده که حتماً می خواهی بروی » و « انگار آیه نازل شده که حتماً همین خانه را بخریم ». چنان که از شواهد مثال بر می آید، اصطلاح، معمولاً به صورت منفی می آید یا به صورت مثبت و در معنای منفی.
2 ـ پیراهن یوسف آوردن: کنایه ای برگرفته از داستان آوردن پیراهن یوسف برای پدرش یعقوب است که موجب بازیافتن روشنایی چشم نابینای او شد و کنایه از انجام دادن کاری فوق العاده و ارجمند و سزاوار آفرین و مرحبای بسیار است. البته گاهی عبارت را در مفهوم مخالف می آورند و در مورد کسی می گویند که کار مختصری انجام داده و ناز و منت بسیار دارد.
3 ـ فاتحه ی کسی (یا چیزی) را خواندن: به معنای از کسی یا چیزی، صرف نظر کردن است. در محاورات عامیانه، در صورتی به کار می رود که بخواهند مفهوم چیزی را نابود شده، از دست رفته و به اتمام رسیده بدانند که تعبیرات « فاتحه اش را خواندند » و « باید فاتحه اش را خواند » را به کار می برند.
4 ـ بضاعت مزجات آوردن: بضاعت، به معنای سرمایه و مال است و بضاعت مزجات، به معنای مالی اندک و سرمایه ی کم است. بضاعت مزجات آوردن، کنایه از آوردن یا داشتن سرمایه و توشه ای اندک در برابر مالی فراوان یا عظمتی بسیار است. این کنایه، برداشته شده از آیه ی88 سوره یوسف است که به عزیز مصر می گویند که ما به نزد تو بضاعت مزجات آوردیم.
5 ـ کوس لمن الملک زدن: کوس در این کنایه، همان نگاره و طبل بزرگ است که در هنگام هزیمت سپاه یا اعلان خبر مهم، نواخته می شود و کوس لمن الملک زدن، به معنای خود را دارای قدرت و نیروی عظیم دیدن و کنایه از ادعای مالکیت و تسلط مطلق کردن است. این کنایه، بر گرفته از آیه ی شانزده سوره ی غافر است که خداوند در آن، ندای لمن الملک، سر داده است. هر گاه شخصی، بی دلیل، خود را دارای قدرت و سلطنت فراوان معرفی کند، می گویند فلانی کوس لمن الملک می زند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۰۸
ندا حقانی شمامی

جامعه برای اسلامی شدن نیازمند مسلمانانی است که میدان عمل را خالی نکرده و وظیفه مسلمانی خود را به خوبی انجام دهند. آمار بالای اختلاس، دزدی، طلاق، اعتیاد، استفاده نامشروع از بیت المال، بالا رفتن سن ازدواج و دیگر ناهنجاری‌ های اجتماعی، همگی گویای فاصله گرفتن جامعه از اسلام ناب و ترک عمل به آن است.

حجة الاسلام معین شرافتی- کارشناس حوزه/ بخش قرآن تبیان
رهبر انقلاب، رهبری، خامنه ای

خسارت ها و مشکلاتی که بر مردم جنوب کشور در اثر سیل و گرد و غبار وارد شده، دل همه ملت ایران، من جمله رهبر معظم انقلاب را به درد آورده چنانچه ایشان در بیان اخیرشان ابراز ناراحتی کرده و فرمودند: «این حوادث حقیقتاً دل انسان را می‌خراشد.»

بر آن شدیم محور سخنان رهبری حول موضوع عمل گرایی، از بیان قرآن و اهل بیت علیهم السلام نکاتی را بیاموزیم. با ما همراه باشید ...

اهل لغت ایمان را اعتقاد و تصدیق قلبی دانسته اند.[1] امّا آیا ایمان از منظر قرآن و روایات، منحصر در قلب است؟ نقش اعتقاد قلبی در ایمان تا چه حد بوده و احادیث، مؤمن را چگونه معرفی می‌کنند؟ آیا پاکی قلب برای آنکه فردی را با ایمان بدانیم؛ کافیست؟ 

پاسخ این سؤالات در حدیثی از پیامبراکرم (صلی ‌الله‌ علیه‌ و آله) نهفته است؛ حدیثی که امام هشتم، حضرت علی بن موسی الرضا از پدر بزرگوارشان امام کاظم و ایشان از پدرشان، امام صادق و ایشان به همین ترتیب از پدرانشان به نقل از امام علی از پیامبراکرم(صلوات ‌الله ‌علیه) روایت کردند که حضرت فرمودند: «الْإِیمَانُ‏ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ‏ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ؛ ایمان، معرفتی در قلبی و اقراری بر زبان و عمل در جوارح است.» (الخصال، ج1، ص178) پس ایمان منحصر در تصدیق و معرفتی قلبی نیست و سه شرط دارد. حال این سؤال مطرح می‌شود که آیا این سه شرط در ارزش گذاری، امتیازی برابر دارند؟

ارزش عمل در تعریف ایمان

درست است که ایمان از سه شرط تشکیل شده، ولی ارزش عمل از دیگر شرطها بیشتر است. هیچ ترازویی نمی‌تواند پاکی یا ناپاکی دل را بسنجد؛ ولی آنگاه که فرد در میدان عمل عمرش را خرج کرد، دیگر نمی‌توان او را اهل ایمان ندانست. این مطلب از حدیث امام صادق (علیه‌السلام) به دست می‌آید که فرمودند: «الْإِیمَانُ‏ عَمَلٌ‏ کُلُّه‏؛ تمام ایمان، عمل و کار است.» (الکافی، ج2، ص34) پس باید بخش اقرار زبانی یا اعتقاد قلبی را به نوعی عمل بدانیم و می ‌توان گفت: اسلام و ایمان دین عمل گرایی است. مطلبی که بارها در قرآن آمده: «وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرَى(نجم، 40و39) و اینکه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست. و همانا تلاش و کوشش خود را به زودی خواهد دید.» در آیات آخر سوره زلزال می‌خوانیم: «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ (زلزال، 8و7) پس هر کس به وزن ذره ای نیکی کند، آن نیکی را ببیند. و هر کس به وزن ذره ای بدی کند، آن بدی را ببیند.» 

بنابراین ایمان، عمل است؛ قیامت، بهشت و دوزخ نیز انعکاس و ساخته ذره ذره اعمال ماست؛ کارهای سرنوشت سازی که چهره برزخی ما را می‌سازند. پس باید گفت: اسلام دین عملگرایی است.

عمل گرایی اسلامی، رمز حفظ استقلال یک ملت مسلمان و دور شدن سایه تهدید از آنان است. عمل گرایی اسلامی در جامعه اسلامی چیزی جز آزادگی نیست. برای رسیدن به این مهم، خداوند از مسلمانان خواسته، عزت و اقتدار خود را حفظ کرده و با سلطه‌گری بیگانگان مقابله کنند

باید عمل گرا باشیم

همه ما اعتقادات بسیار کامل و خوبی داریم و بر زبان نیز آنها را به آسانی جاری می‌کنیم؛ امّا متأسفانه در میدان عمل به این خوبی‌ها حاضر نمی‌شویم. هر لغزش، ضعف، تزلزل و هر گناهی، نشانه کاستی‌های ما در عمل گرایی بوده و ناشی از خالی کردن میدان عمل است. 

امام صادق(علیه‌السلام) افرادی را که ایمان را بدون عمل صالح تعریف کنند؛ ملعون خواندند و فرمودند: «مَلْعُونٌ‏ مَلْعُونٌ‏ مَنْ‏ قَالَ‏ الْإِیمَانُ‏ قَوْلٌ‏ بِلَا عَمَل‏؛ ملعون است، ملعون است، کسی که بگوید ایمان قول بدون عمل است.» (وسائل الشیعه، ج16، ص280) آنقدر مسئله عمل گرایی اهمیت دارد که در احکام اسلامی برای ترک واجبات الهی،  قضا، کفاره یا جریمه‌هایی تعیین شده است؛ مانند روزه خواری.[2]

در سوره عصر، خداوند تمام انسان‌ها و جوامع بشری را در خسران و هلاکت معرفی کرده مگر افرادی که اهل ایمان و عمل صالح باشند. از این مطلب می‌توان سعادت دنیا و آخرت را، در گروی عمل گرایی دانست؛ گمشده‌ای که باید بیشتر به آن توجه داشت.

اهمیت عمل گرایی در جامعه اسلامی

جامعه برای اسلامی شدن نیازمند مسلمانانی است که میدان عمل را خالی نکرده و وظیفه مسلمانی خود را به خوبی انجام دهند. آمار بالای اختلاس، دزدی، طلاق، اعتیاد، استفاده نامشروع از بیت المال، بالا رفتن سن ازدواج و دیگر ناهنجاری‌های اجتماعی، همگی گویای فاصله گرفتن جامعه از اسلام ناب و ترک عمل به آن است.

خداوند دستور داده که وقتی حکومت و جامعه‌ای اسلامی شکل گرفت؛ به صورت سازمان یافته به گسترش کارهای مورد رضایت الهی پرداخته شود و جلوی پیشروی باطل و کارهای ناشایست گرفته شود. در قرآن می‌خوانیم: «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ(حج/41) یاران خدا کسانی هستند که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را بر پا می‌دارند و زکات را ادا می‌کنند و امر به معروف و نهی از منکر را انجام می‌دهند.» خداوند در این آیه از مسئولان جامعه اسلامی نخواسته که قلب‌ها را مملو از ایمان کرده یا چهره اسلام رحمانی را به تصویر بکشند؛ بلکه دستور به ترویج عمل گرایی اسلامی مطرح شده است. 

امام صادق(علیه‌السلام) افرادی را که ایمان را بدون عمل صالح تعریف کنند؛ ملعون خواندند و فرمودند: «مَلْعُونٌ‏ مَلْعُونٌ‏ مَنْ‏ قَالَ‏ الْإِیمَانُ‏ قَوْلٌ‏ بِلَا عَمَل‏؛ ملعون است، ملعون است، کسی که بگوید ایمان قول بدون عمل است

عمل گرایی اسلامی، رمز حفظ استقلال یک ملت مسلمان و دور شدن سایه تهدید از آنان است. عمل گرایی اسلامی در جامعه اسلامی چیزی جز آزادگی نیست. برای رسیدن به این مهم، خداوند از مسلمانان خواسته، عزت و اقتدار خود را حفظ کرده و با سلطه‌گری بیگانگان مقابله کنند. خداوند فرموده: «وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا(نساء/141) و خداوند هرگز برای کافران نسبت به مومنان راه تسلطی قرار نداده است.» طبق این آیه، خدا، نفوذ و تسلط بیگانگان و کافران را بر مسلمانان ممنوع کرده است. بدون عمل گرایی چگونه می‌توان به این وظیفه الهی عمل کرد و به اقتدار و استقلال دست یافت؟ پس مردم جامعه اسلامی، برای رسیدن به این آرمان الهی، باید از صاحبان قدرت در نظام اسلامی، ترویج عمل گرایی اسلامی را مطالبه کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۰۴
ندا حقانی شمامی